نقد ساختارگرا بر نمایش دو دلقک و نصفی،طراح، نویسنده و کارگردان: جلال تهرانی
درک شهودی هستی یا شکلی از بودن
رضا آشفته _دو دلقک و نصفی نمایشی است که در ساختار سمت و سوی فرمگرایانه میگیرد اما در لفافه به دنبال ارائه اندیشهای است که غیر مستقیم ما را دچار دگرگونی خواهد کرد و این شیوه برخورد همانا تلقینی و شهودی است و به عبارت بهتر همه چیز غیرمستقیم ارائه میشود، بنابراین نمودعینی در آن چند معنایی است و باید در گستره زیر سطرها و در ارجاع به تلویحات و عناصر نمایشی به این معنا ره جُست، اما در نگاه اول خود ساختار بسیار مهمتر از هر چیزی است.
دو دلقک و نصفی نمایشی است که در ساختار سمت و سوی فرمگرایانه میگیرد اما در لفافه به دنبال ارائه اندیشهای است که غیر مستقیم ما را دچار دگرگونی خواهد کرد و این شیوه برخورد همانا تلقینی و شهودی است و به عبارت بهتر همه چیز غیرمستقیم ارائه میشود، بنابراین نمودعینی در آن چند معنایی است و باید در گستره زیر سطرها و در ارجاع به تلویحات و عناصر نمایشی به این معنا ره جُست، اما در نگاه اول خود ساختار بسیار مهمتر از هر چیزی است.
به همین روال، نوع برخورد در نقد پیش روی نیز بیشتر ساختارگرایانه خواهد بود چون هدف، پرداختن به زیر و بم اثر است که بدانیم چه عناصری و چگونه در این فرآیند ساختاری موثر واقع میشوند و البته نمیتوان کتمان کرد که این برخورد نیز با خود دلایل درونی و شهودی دربر خواهد داشت و نمیتوان همسویی و هماهنگی این عناصر با ذات و باطن درونی کار را منکر شد چون این نمایش، در واقع منتزع از واقعیت است و در آن جنبههای اکسپرسیونیستی و واگویههای درونی بشر بارزتر میشود.
نقد کامل نمایش «دو دلقک و نصفی» را در شماره 220 مجله نمایش بخوانید...