تئاتر و تماشاگر
حوزه عمومی و اجرای پرفرمنس معاصر
کریستوفر بلم
ت: سمیه یعقوبی
احیای دوباره توجه به حوزه عمومی در علوم اجتماعی و علوم انسانی نشاندهنده این مسئله است که این حیطه و قلمرو نامشخص تبدیل به نقطه کانونی توجه پژوهشگران شده است. علاقه جامعه هنری و آکادمیک به مسئلهای، معمولا نشاندهنده آن است که درباره این مسائل چیزی جز مفاهیم گنگ و قدیمی وجود ندارد. از طرف دیگر چالشهای عمدهای که ما با آنها روبهرو هستیم مانند انقلاب رسانهای، جهانی شدن و مهاجرت، تغییر آب و هوا، فرسایش امور مالی و خدمات دولتی، قلمرویی است که مورد بحث قرار میگیرد و شهروندان آزاد هستند که وارد بحث و گفتوگو شوند. در این میان هرگونه بحث در مورد حوزه عمومی در حوزه تئاتر و پرفرمنس، مرز باریکی است که آن را در حیطه سیاست قرار میدهد.
حوزه عمومی عمدتا یک عرصه گفتمانی است که در خارج و بین بوروکراسی دولتی از یک سو و اقتصاد و کسب و کار از سوی دیگر، نقش مهمی در عملکرد جوامع به اصطلاح آزاد ایفا میکند. سوالی که در اینجا مورد بررسی قرار میگیرد این است که تئاتر و پرفرمنس به طور کاربردی در این عرصه چه تاثیری دارد و چگونه اجرا و نظریه تئاتر میتواند در بحثها نقش داشته باشد.
در حیطه مطالعات دانشگاهی، کتاب یورگن هابرماس درسال 1962در آلمان منتشر شد که در آن نظریه حوزه عمومی یا عرصه عمومی و یا سپهرعمومی مطرح شده بود اما این کتاب تا سال 1989 به زبان انگلیسی ترجمه نشد. هابرماس حوزه عمومی را به دو دوره تاریخی تقسیم کرده است. اول دوره حکومتهای فئودالی و مطلق و دوره دوم بورژوازی که ویژگی اصلی آن دسترسی تقریبا جهانی است. حوزه عمومی بورژوایی در جامعه فئودالی ظاهر میشود و ابتدا در عرصه غیرسیاسی مانند تئاتر، ادبیات و هنر، جایی که الگوها و شیوههای گفتمانی قبل از وارد شدن به صحنههای سیاسی آموزش دیدهاند، وارد میشود. ویژگی مشخصی از حوزه عمومی بورژوایی، گفتمان منطقی توسط اشخاص خصوصی در مورد خواستههای منافع عمومی با هدف دستیابی به توافق عقلانی است.
اصطلاح حوزه عمومی در حیطه معناشناختی نسبت به تعریف اولیه آن توسط هابرماس، به طور قابل ملاحظهای گسترش یافته است به ویژه پس از ترجمه انگلیسی کتاب هابرماس در سال 1989. ترجمه لغوی این اصطلاح از اصل آلمانی آن تا حدودی مشکل ساز گردید و در ترجمه آن در ابتدا بر روی افراد و حس انتزاعی تاکید شد اما در ادامه با توجه به تقسیم دورههای تاریخی توسط هابرماس که بر تمایز بین حوزههای خصوصی و عمومی تاکید دارد، بر اصطلاح عمومی و همگانی متمرکز شد زیرا در جوامع بورژوازی بیشتر بر حفظ حریم خصوصی در خانواده و روابط زوجین و نیز بر اهمیت گفتمان عمومی تاکید میشود. این امر از طریق رسانهها مانند نشریات، روزنامهها و کتابها و مواردی که هابرماس اشاره میکند در فضاهای ارتباطی جدید اجتماعی مانند سالنهای اجتماعات و قهوه خانهها قابل دید است؛ در این محافل و حوزههای عمومی بود که نظرات افراد مطرح میشد و مورد بحث قرار میگرفت و به نوعی از دل این بحث و تبادل نظرات بود که بذر دموکراسی کاشته شد. هابرماس در یادداشتی که بهتازگی منتشر کرده است بر دو نوع سپهر عمومی تاکید میکند: در نوع اول اشاره به مخاطب عمومی است که توسط جامعه رسانهای ساخته شده است و دوم بیشتر به حوزه عمومی میپردازد که به مشارکت در بحثهای سیاسی، علمی و ادبی اشاره میکند که در آن ارتباط و درک یک موضوع، منجر به خودشناسی میگردد. هابرماس در مورد این مسئله مینویسد: سالن اجتماعات صرفا فضایی فیزیکی برای شنوندگان و تماشاگران نمیسازد بلکه در آن فضایی ایجاد میشود که سخنرانان و مخاطبان در آن به بحث و تبادل اطلاعات میپردازند (2005). حوزه عمومی فقط به عنوان یک مکان خاص ارتباطی نیست بلکه مفهومی هویت دار با تاریخ و ابعاد معناشناختی مجزا است و از آنجا که این هویت ابعاد چندگانهای دارد، با گذشت زمان تغییر میکند. بخش مهمی از استدلال هابرماس بر ابعاد چندگانه معناشناختی بر روی واژه «عمومی» تمرکز دارد و این نه فقط بخاطر تمایز با واژه «خصوصی» است، بلکه از طرف دیگر به اصطلاح خدمات عمومی وابسته است که در نتیجه آن نهادهای بورکراسی رشد میکنند و به شکلگیری و بازنمایی عمومیت در جوامع فئودالیته میپردازند. به نوعی ظهور این نهادها، مقابلهای با حکومت فئودالی است. وقتی ابعاد چندگانه معناشناختی در قلب استدلال هابرماس وجود دارد، تمایز اجتماعی و عملکردی آن در الگوی اصلی کمتر مشهود است. با این حال تمرکز بر تمایز، یکی از مهمترین کارهای تحقیق اخیر در مورد ایده حوزه عمومی است. امروزه معمولتر است که از حوزههای عمومی در حوزههای چندگانه به جای یک نهاد واحد صحبت کنیم. تحقیقات اخیر به شناسایی شکلگیری حوزههای عمومی در کنار تفکیکهای نژادی و جنسیتی پرداخته است و به برخی وجوه گسترده ابعاد معناشناختی آن اشاره میکند.
برای دیدگاه تئاتری ـ تاریخی مهم این است که حوزه عمومی را در اصطلاحات ارتباطی درک کنیم. حوزه عمومی در معنای فضایی آن به عنوان مفهومی که میتواند چیزی بر روی آن اعمال شود، مورد بازنگری و یا حتی مورد دستکاری قرار گیرد، در نظر گرفته میشود. این مفهوم از یک هویتِ تا حدی منفعل گرفته شده است که در نهایت پیش شرطی برای ظهور شیوههای تبلیغ، افکار عمومی و روابط عمومی است. تمام نهادها به شدت وابسته به مشارکت عمومی مردم هستند. برای مثال، موزهها، سالنهای تئاتر و کنسرت، انرژی قابل توجهی در ارزیابی ماهیت عمومی و حوزه عمومی صرف میکنند و در این میان چگونه میتوان به محدودیتهای فضایی و کمّی آنها دست یافت.
ادامهی این مقاله را میتوانید در شمارهی 230 مجلهی نمایش بخوانید.