نقد نمایش «دلفینها»
خفته در آغوش گرم مرگ
نویسنده وکارگردان: محمد خداوردی
ـ دکتر شهرام خرازیها
نام نمایش «دلفینها» اشارهای به حرکت دستهجمعی مرگبار گونهای از آبزیان (نهنگها و دلفینها) از دریا به سمت خشکی است. خودکشی نهنگها و دلفینها یکی از رازهای طبیعت است که تاکنون علت یا علل آن مشخص نشده است. برخی از پژوهشگران بهکاربردن لفظ خودکشی را برای این فرایند درست نمیدانند و آن را قابل قیاس با خودکشی انسانها نمیدانند؛ در مقابل پارهای از تحقیقات نشان دادهاند که اینگونه از جانوران عمدا خود را به خشکی میافکنند و اگر آنها را به آب بازگردانند، دوباره به سمت خشکی حرکت کرده و از آب خارج میشوند. کاراکترهای اصلی نمایش «دلفینها» سه خواهر به نامهای نارین، ناسکی و نیاز هستند که خودکشی را به عنوان راه گریز از فضای خشن مردانه و شرایط اجتماعی ناپایدارشان برمیگزینند. نمایشنامهنویس با شبیه کردن شیوه مرگ آنها به خودکشی گروهی دلفینها، اصرار دارد تا ریشه خودکشی خواهرها را در بطن آسیبهای اجتماعی بیابد و علل و انگیزههای این خودکشی دستهجمعی را تا حد ممکن از مشکلات فردی دور نگه دارد.
نیمه نخست نمایش در فضایی رئال شکل میگیرد اما نیمه دوم آن فضایی سورئال دارد. نیمه اول دیالوگ محور است. نمایشنامهنویس بیآنکه داستان مشخصی را پیش ببرد، این نیمه را از طریق دیالوگ به یک فلاش بک تبدیل نموده و ساختار شخصیتی خواهرها و برادرشان (پژمان) را در قالب این فلاش بک پایهریزی کرده است. ورود از فضای رئال به سورئال، دشوارترین مانع پیش روی نمایشنامهنویس و دراماتورژ بوده است که با کمی چشمپوشی میتوان گفت خوشبختانه این مانع را پشت سر گذاشتهاند. تغییر فرم نمایش از یک نیمه به نیمه دیگر، جهشی، پرنوسان و توی ذوقزننده نیست. ویژگی برجسته نمایشنامه، ایجاد تعلیق از راه پنهان نگه داشتن تصمیم سه خواهر برای خودکشی است. این تصمیم تا میانه نمایش، خودخواسته از دایره اطلاعات مخاطب بیرون نگه داشته شده است. با فاششدن قصد خودکشی خواهرها، قاعدتا باید جو غمآلودی بر صحنه حاکم گردد اما لحن طنزآلود نمایش همچنان با غلظتی کمتر حفظ میشود. یکی از مهمترین کاربردهای دراماتورژی را باید در همین کنترل تغییر لحن جست و جو کرد. حبیب الله دانش با ظرافت و به تدریج از بار کمیک داستان میکاهد و سبک سورئال را جایگزین سبک رئال نمایش میکند بیآنکه این تغییر و جایگزینی توی ذوق بزند. نمایش با جشنی شبیه به جشن تولد آغاز شده و با فضای شاد و سرشار از طنز ادامه مییابد تا ذهن مخاطب از موضوع غمانگیز خودکشی دستهجمعی کاملا دور بماند. این راهکار دراماتیک در اجرا و روی صحنه بهخاطر سادگی فضا، بازیهای به درستی هدایت شده از جانب کارگردان و حفظ ریتم جواب داده است اما منطق روانشناختی ندارد. خداوردی در نیمه نخست «دلفینها» بر برجسته کردن وجهه نمایشی «آیین خودکشی» تأکید دارد. کسانی که قصد خودکشی دارند معمولا دست به اقداماتی میزنند که شبیه به اجرای یک مراسم آیینی است. آنها ممکن است کارهای عقبماندهی خود مثلا تسویه حساب مالی و پرداختن بدهیها را به پایان برسانند، به سراغ مکانها و کسانی که نقش مهمی در زندگی شان داشتهاند بروند، اموال و وسایل خود را ببخشند، فیلمها و آلبوم عکسهای خانوادگی را ببینند و بعد از انجام این کارها به ظاهر خود برسند، بهترین لباس خود را بپوشند و از خود یادداشت یا وصیتنامهای بر جا گذارند تا خود را برای خواب ابدی آماده کنند. سه خواهر در نمایش «دلفینها» خاطرات خود را با هم مرور میکنند انگار که در واپسین لحظات زندگی میخواهند گذشته تلخ و شیرینشان را پیش چشم بیاورند...
ادامهی این مطلب را میتوانید در شمارهی 230 مجلهی نمایش بخوانید.