نقد نمایش مزا مزا
کسب و کار آقای س. ه

نویسنده و کارگردان: سیروس همتی
ـ سعید محبی
سیروس همتی چگونه هنرمندی است؟ اگر بخواهیم او را مورد کنکاش قرار دهیم، ویژگیهای کلامی و تصویری آثارش شامل چه مواردی است؟ در نمایشهایی که نوشته و به روی صحنه برده، چه نشانههای مشخص و همیشگیای وجود دارد؟ آیا میتوان مرزهای خاصی برای تابلوهایی که در صحنه میآفریند، ترسیمکرد؟ در «صبح بخیر» او فضایی میسازد که نفس کشیدن در آن برای تماشاگر سخت است. جایی که مفهوم خاص و پیچیدهای از مرگ را پیش روی مخاطب خود میگذارد. علاقه او به مسائل روز یکی از موتیفهایی است که در کارهای این هنرمند به وفور به چشم میخورد که البته این از هوشمندی او نسبت به هنر نمایش سرچشمه میگیرد. ادغام مسائل روز با دنیای اسطورهها که او در نمایش «برادرکشی» به نمایش میگذارد، اشارهای گویا به همین موضوع دارد. «مرز» هم همان دغدغههای فکری نویسنده و کارگردان را در خود دارد. چرا و با چه کیفیتی در این جهان باید زیستکنیم؟ همه اینها باعث میشود که به نوعی او را هنرمندی غیرقابل پیشبینی بدانیم. چه مشابهتهایی بین «مرز» و «حکایت دختری که خاتون مغربی را دیده بود» وجود دارد؟ چه کسی میتواند تصور کند که «گور گیر» را همان کسی نوشته که «ح دو چشم» را نوشته است؟ کسی میتواند حدس بزند که «تمساح» کار بعدی او در چه حال و هوایی خواهد بود و چه لحن و ساختاری خواهد داشت؟ با تمام این تفاسیر آیا او را میتوان کارگردانی مولف دانست؟
مزا مزا (اسمی که تماشاگر را یاد اسامی مخفف شرکتهای تجاری و اقتصادی میاندازد) با انگیزه طرح یک معضل در جامعه هنری ـ بخصوص دنیای تئاتر ـ به روی صحنه رفته است. معضلی که عمری به درازای تاریخ هنر دارد. برای همین نمیتوان توقع داشت که نمایش به تجزیه و تحلیل شخصیتها و موقعیتهای دراماتیک بپردازد هر چند در این زمینه هم نمایش کوششهای جدی و پر ثمری از خود نشان میدهد. هدف و تلاش اصلی نمایش طرح مسئلهای است که قربانی خود را سالهاست از هنر نمایش میگیرد و مانند هزینههای این هنر، تاوانش را هنرمندان تئاتر میدهند. در این رویکرد که هنرمند در نظر گرفته است، ظرفیتهای دراماتیک نمایش تبدیل به واسطههایی میشوند که از طریق آن، پیام مورد نظر هنرمند به مخاطب مخابره میشود تا به جامعه در خصوص وجود معضلی که وجود دارد، هشدار داده شود. در این صورت هنرمند به مصلحی اجتماعی و محتوای نمایش به متن بیانیه تبدیل میشود که این موضوع به خودی خود مشکلی ایجاد نمیکند. مگر خیلیها قبل از این با هنر و بخصوص هنر نمایش این کار را نکردند؟ اصلاً یکی از رسالتهای هنر این است که بیانیه صادر کند و به اصلاح بپردازد. مزامزا در این بخش هم با هوشیاری و به خصوص با استفاده از طرح موضوعات و معضلات روز جامعه در قالب طنز، موفق میشود از دامی که بر سر راه نمایشهای اینچنینی گسترده شده، بجهد و مغلوب نشود. برای همین حداقل میتوان از آن به این عنوان یاد کرد: اگر چه نمایش عالی نبود اما به عنوان کاری که موضوع خوبی را طرح و از عهده بیانش به خوبی برآمد و از دردهای جامعه سخن میگوید، میتوان جدیاش گرفت.
مزامزا در راستای دیگر آثار همتی اثری پیچیده و دشوار نیست. کارگردان علاقه خود را به خلق لحظههای فشرده که بار مضاعف حسی و عاطفی افزودهای را بر دوش دارد، بارها و بارها در آثارش به نمایش گذاشته است. همتی در دیگر آثارش هم مانند این اثر به خوبی نشان میدهد که اهل روایتپردازی شلوغ و نامنسجم نیست. لحظه را در عین فشردگی، مستندگونه، درخشان و پاکیزه میخواهد و همین موارد است که نمایش را دیدنی میکند و تماشاگر را تا آخر با خود همراه میکند. نوع برخورد کارگردان با دنیای نمایش، ترکیبی از نمایشهای مستند و داستانی با رویکرد رئالیستی است که شاید برای کسانی که مطلوب شان نمایشهای ساده و داستانی است، خوشایند نباشد اما برای کسانی که امتیاز بالایی به نمایشهای خلاقه و درست بودن چفت و بستهای دراماتیک اثر میدهند، اثری درخور اعتناست...
ادامهی این مطلب را میتوانید در شمارهی 230 مجلهی نمایش بخوانید.