گفتوگو با سعید اسماعیلی
اینجا سکوت مساوی با مرگ کار است!
رسول یکی از قلدرهای شروری بود که حتی مأموران کلانتریهای تهران از اینکه بخواهند با او برخورد جدی داشته باشند بیم و هراس داشتند، اما شبی یکی از میان افراد هیاتی که او به آنجا میرفت، برخاست و در مقابل رسول قد راست کرد و با لحنی تند خواست که از مجلس بیرون رود؛ رسول ساکت بود و فقط با ناراحتی به حرفهای او گوش میداد اما با اینکه خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت و بدون هیچ شکایتی و با دلی شکسته آنجا را ترک کرد و رو به سوی خانه حرکت کرد. همزمان با اربعین، ما شاهد اجرای نمایش میدانی «رسول» محصول تازهای از گروه نمایشی فصل شیدایی نوشته حمیدرضا نعیمی به کارگردانی سعید اسماعیلی در بوستان نوروز مجموعه فرهنگی و گردشگری عباسآباد بودیم.
به تازگی نمایش رسول ترک را در اراضی عباسآباد اجرا کردید ولی تا آنجا که میدانم این اولین تجربه شما در این زمینه نیست. کمی از سابقه فعالیتهای خود در این زمینه صحبت کنید.
درست میفرمایید چندین سال است که ما نمایشهای میدانی اجرا میکنیم. تقریبا از سال 87 تا امروز نمایشهایی را در استانهایی که به ظاهر از نظر تئاتر شرایط خوبی دارند و استانهایی که حتی یک سالن تئاتر ندارند به روی صحنه بردیم و تجربه اجرا در شهرهایی مانند بوشهر، شهرکرد، خرمآباد و خیلی از شهرهای دیگر این کشور را داریم. شاید جالب باشد بدانید که ما حتی در ابوموسی که دورترین نقطه این کشور نسبت به پایتخت است هم در میان مردم نمایش اجرا کردیم و به جرات میتوانم بگویم که برای اولین بار بود که یک پدیده فرهنگی این چنینی میدیدند. در مجموع میخواهم بگویم در هر جا که میتوانستیم یک کار نمایشی را در یک جای غیرمرسوم اجرا کنیم، این کار را انجام دادیم و هر بار هم با استقبال از سوی تماشاگران مواجه شدیم. سال گذشته نمایشی را در قزوین اجرا کردیم که شب آخر بیست هزار نفر برای دیدن نمایش آمدند؛ بدون شک برای هر هنرمند و گروه نمایشی این خیلی جذاب و دلپذیر است اینگونه نمایشها این ویژگی را دارند که اینچنین تماشاگرهایی را به خود جلب و جذب کنند. نمایشی را در شاهرود روی صحنه برده بودیم و مسافرهایی از مشهد داشتیم که حدود 6 ساعت در راه بودند تا بیایند و نمایش ما را ببینند. به هرحال هر هنرمندی هر چقدر هم که بگوید میخواهم یک کار خوب و خاص انجام بدهم میداند که تماشاگر یکی از عناصر و مولفههای مهم اجرای نمایش او است و وقتی اینچنین تماشاگرهایی میآیند، آدم تعجب میکند و به این فکر میکند که باید به کجای کار بیشتر توجه کند و کجای کار را باید بیشتر تقویت کند تا تماشاگر بیشتری را به خود جلب کند. به هر حال مردم دوست دارند آنچه را که تا حالا درمورد آن شنیدهاند روی صحنه نمایش ببینند البته با تعبیراتی که ما به عنوان کارگردان و هنرمند به آن میاندیشیم. در اجرای این نوع نمایشها قرار است اتفاقی بیفتد که به راحتی در صحنههای نمایشی اتفاق نمیافتد.
در تهران هم تجربه اجرای اینگونه آثار را داشتید؟
امسال دو شاید هم سه بار این تجربه را در تهران داشتیم. مثلا نمایش «فصل شیدایی» را در جاده لشگرک اجرا کردیم که اجرای آن از حضور هنرمندان تا استقبال مردم برای من پر از خاطره است.
چطور شد این بار تصمیم گرفتید نمایش «رسول ترک» را آن هم در اراضی عباسآباد روی صحنه ببرید؟
حدود 5 یا 6 ماه پیش دوستان ما در اراضی عباسآباد به من پیشنهاد دادند تا در فضایی که در اختیار دارند و به مناسبت این ایام نمایشی را با همان سبک و سیاق روی صحنه ببریم. سه ماه مانده بود به این ایام که مد نظر ما بود، من و آقای بوذری، مدیر هنری پروژه، از دوست خوبمان آقای سادات اخوی که نویسنده کتاب برای کودکان و بزرگسالان هستند دعوت کردیم تا نگارش نمایشنامه این کار را برعهده بگیرند و قصه رسول را که خیلی پیشتر در ذهن من بود بنویسند. ایشان هم کار را شروع کردند و با توجه به عجلهای که ما داشتیم در عرض ده روز نمایشنامهای با نام «باران فصل پنجم» را نوشتند. اما هرچقدر من آن را میخواندم نمیدانستم روی صحنه چه اتفاقی برای آن میافتد. چند بار با آقای سادات اخوی صحبتکردم و ایشان هم هربار نوشته خود را برمبنای سلیقه و خواسته ما تغییر میدادند، اما باز هم تصور من این بود که روی صحنهای به این بزرگی کار باید به گونه دیگری نوشته شود.
به همین خاطر از حمیدرضا نعیمی خواستید تا نگارش این نمایشنامه را برعهده بگیرد؟
خب سالهاست که من ایشان را میشناسم؛ از زمانی که در بنیاد حفظ آثار با هم همکاری داشتیم. امروز هم که ایشان شهره عام و خاص هستند و اول از همه به لحاظ درام همه ایشان را میشناسند. در روزهای آخر اجرای نمایش «ریچارد سوم»، طی جلسهای که با ایشان داشتم، قصه دو خطی نمایش را برایشان تعریف کردم و دیدم برایشان جذاب است. به دلیل عجلهای که داشتیم و فرصتی باقی نمانده بود، به ایشان گفتیم همین الان باید فکر کند و تصمیم بگیرد که کار میکند یا نه؟ خوشبختانه ایشان پذیرفتند با ما همکاری کنند و بالاخره نگارش نمایشنامه رسول بر مبنای کتاب «رسول آزادشده امام حسین» آغاز شد. از همان ابتدا با مشکلاتی مواجه بودیم، باوجود اینکه رسول ترک هم عصر ما است ولی اطلاعاتی از او در دسترس نیست و ما تنها همان کتاب را در اختیار داشتیم که در مقدمه آن هم نوشته شده: «رسول ترک سرگذشت پیچیده و عجیبی داشت، سرگذشت ناخوشایندی داشت که ما از بیان آن صرفنظر میکنیم» و در واقع این کتاب شامل زندگی رسول ترک بعد از زمانی است که ایشان متحول شده است. یعنی نویسنده محترم از نگارش آنچه میتوانست دستمایه درام ما شود صرفنظر کرده بود...
ادامهی این گفتوگو را میتوانید در شمارهی 230 مجلهی نمایش بخوانید.