بیهویتی، ضیافت یا مرثیهای برای زوال!
هویت بخشی تالارها و سالنهای تئاتر، نظارت بر پلاتوها و سالنهای خصوصی، همچنین نظارت بر تولید و اجرای آثار نمایشی مناسب با سالنهای نمایشی موجود در سطح شهر تهران، یکی از مشکلات بحثبرانگیز بین منتقدان و تحلیلگران تئاتر و هنرهای نمایشی است. ضرورت بررسی این معضل، نیازمند تشکیل کارگروهی متشکل از متخصصان و اساتید این حرفه است. به نظر میرسد مدیران و مسئولان تئاتر، در راس آن مرکز هنرهای نمایشی و کانون کارگردانان خانه تئاتر، میبایست به طور جدی به این مشکل رسیدگی کرده و تدبیری کارشناسانه در این بازار بیدر و پیکر بیندیشند.
سارا عابدی
امروزه تئاتر ما به دلیل نداشتن سیستم مدیریتی دلسوز و نبود گروهی متشکل از کارشناسان، اساتید و تحلیلگران تئاتر، در راستای بررسی وضعیت موجود، تحلیل بازار، نیاز و ضرورت اجرایی تئاتر در سالنها، شناسایی و نیاز مخاطب و مهمتر از این موارد، هویت بخشی، طبقهبندی، درجهبندی و سازمان دهی تالارها و سالنهای نمایشی چه خصوصی و چه دولتی، به بازاری آشفته بدل شده است. هر چند بعد از تغییرات مدیریتی در خانه تئاتر، کارگروهی برای تنظیم و نظارت بر آیین نامههای تماشاخانههای خصوصی، تشکیل یافته است، اما هنوز در این دروازهی باز، بر یک پاشنه میچرخد. ضرورت وجود یک تیم کارشناس و تحلیلگر مسائل و معضلات بخشهای مختلف تئاتر در این اوضاع ناهنجار، نیاز مبرم محسوب میشود. این مشکل که هر کسی با هر نوع کاری، صرف نظر از نظارت و کارشناسی، در هر سالنی که اراده کند میتواند اجرا برود، تنها مربوط به سالنهای خصوصی نیست و مشکل اینجاست که کارگروه تشکیل شده، تنها نقطه نظرشان بر روی سالنهای خصوصی است اما این نابسامانی را ما در سالنهای دولتی هم به وفور نظارهگر بودهایم. این تیم کارشناس، میتواند گروههایی که درحال تولید آثار نمایشی خود هستند، شناسایی و رصد کرده و تیم کارگردانی یا تولید را در انتخاب سالن برای اجرای آن نمایش در حال تمرین، راهنمایی کرده و به گروهها مشاوره دهند تا گروهها راحتتر بتوانند سالن نمایش خود را انتخاب کرده و عملکرد بهتر و مناسبتری در اجرای خود داشته باشند و از استقبال بیشتری نیز برخوردار شوند و کمتر متضرر شوند. این کار باعث میشود تا هم مخاطب شاهد اجراهای بهتری باشد و هم جلو کسانی که بدون تجربه و تنها با پول خود، سالنهای حرفهای تئاتر را در اختیار میگیرند و اجرایی ضعیف و غیرکارشناسانه به خورد مخاطب میدهند، گرفته شود. از دیگر عملکردهای این تیم میتواند این باشد که نمایشها و تالارها را کارشناسی کرده، آنها را در جدول طبقهبندی خاصی قرار دهند و قبل از پذیرش نمایش و انتخاب سالن، کمک شایانی هم به گروه نمایش و هم به سالنداران بکنند. از همه مهمتر اینکه تالارها را درجهبندی و طبقهبندی کنند و نمایشهایی که رصد شدهاند را به سالنهایی با تعاریف خاص همان سالن، مطابق با نوع و شیوه آن نمایش، به آن گروه اجرایی اختصاص بدهند. این تیم حتی میتواند گامهای مفیدتری در راستای حرفهایتر شدن اجراهای تئاتر نیز بردارند. یکی از این موارد پرداختن به ضرورت تولید و اجرای آثار نمایشی است. البته این موضوع، بحث بسیار مهم و ساختاری است که در فرصتی دیگر باید به آن پرداخت. اما در ذکری کوتاه میتوان گفت که این تیم میتواند در خصوص انتخاب آثار و ضرورت اجرای آثار نمایشی برای مخاطب، خیلی موثر باشد. چرا که بعضی از آثار تولیدی به هیچ وجه متناسب با این برهه از زمان نیست. یا زمان آن گذشته است و در حوصله مخاطب نمیگنجد یا در تعریف مفاهیم امروز نمیگنجد. وقتی مخاطب از سالن بیرون میآید با خود میگوید ضرورت این تئاتر چه بود؟! چرا باید اجازه اجرای این چنین نمایشها داده شود؟! چه کسی پاسخگوی وقت و هزینه ماست؟! چرا وقت و هزینه صرف آثاری نمیشود که پیام متناسب با اوضاع امروز جهان و اجتماع ما را دارد؟
متاسفانه بازار تئاترامروز تهران، آشفته است. بسان ماراتنی بیسروته است که هر کسی پر زورتر، وابستهتر و خویشاوند سالارتر باشد، زودتر میتواند به شیوه خاص خود، مدیر سالن را قانع کرده، آن سالن را در اختیار بگیرد و اجرای خود را به نمایش بگذارد. باید زورآزمایی کرد تا اجازه ورود به میدان تئاتر و سینما داده شود! صرف نظر از اینکه هر سالن نمایش، تعریف، چارچوب و استاندارد خاص خود دارد! البته مشکل از فرد درخواستکننده (زورگو) یا گروه نمایش نیست، مشکل از این جاست که هر کسی پولی به سالندار بپردازد، رابط و خویشاوند سالاری داشته باشد، بدون هیچ نظارت کارشناسانه! و بدون داشتن مدرک آکادمیک و تجربه لازم، میتواند هر سالنی را از حرفهایترین سالن که سالن اصلی تئاتر شهر و مجموعه آن است، تا سالنهایی که ابعاد آن به اندازه یک اتاق نشیمن است، در اختیار بگیرد و به جرگه کارگردانان و بازیگران حرفهای بپیوندد! آن هم به دلیل تسلط دیوان سالاری بروکراتیک و ضوابط فامیلی و وابستگیهای جورواجور، که امروزه در جامعه حاکم است و مسلما سیستم تئاتر ما هم از این قضیه مستثنی نبوده و نیست. دیوان حاکم چنین حکم میکند و کارگردان حرفهای ناچار باید به این جرگه بپیوندد اگر نه که خانهنشینی را باید انتخاب کند.
بحث هویت سالنهای نمایشی، با وجود گستردگی و افزایش کمی تعداد سالنهای خصوصی، موضوع بسیار حیاتی و مهمی است که میبایست کارگروه متشکله، هر چه زودتر به آن بپردازند و تدبیری نو بیندیشند. سالنها اگر هم هویتی ندارند، حداقل یک تعریف اساسی و کارشناسانه میتوانند داشته باشند و تکلیف مخاطبان آن سالن، باید مشخص شود تا هر بار شوکه نشوند و سالن را ترک نکنند. عدم هویت و این نامناسبی حاکم، به شدت ضد تئاتر است و لطمه به پایهها و این ستون ترک خورده وارد کرده است. باید دید این ضیافت سالنها و تالارهای نمایشی، مرثیهای برای زوال است یا جشن بیهویتی؟ که در حال تسری به بخشهای دیگر هنرهای نمایشی است. سردرگمی و بیخانمانی مخاطب در پیدا کردن نمایش مورد علاقه خود، در سالنی استاندارد و مناسب که مطابق سلیقهاش باشد، فضا و اتمسفر حاکم بر تئاتر امروز ما را تحت تاثیر قرار داده است. طوری که بارها و بارها شاهد موارد زیادی بودهایم که به سالنی دعوت شدهایم و بعد از دیدن نمایش، شگفتزده شدهایم و با تعجب از خود پرسیدهایم، اجرای این نمایش در این سالن چه ضرورتی داشت؟ چه کسی اصرار به تولید این نمایش در این سالن داشته؟ در اینجا برای روشن شدن موضوع، با ذکر چند مورد این وضعیت را برایتان توضیح میدهم. هر چند مطمئنم برای تک تک شما خوانندگان این مطلب این موارد به وفور پیش آمده و غریب نیست. به طور مثال: مخاطب برای دیدن نمایشی به سالن اصلی تئاتر شهر دعوت میشود، او به گمان خود و با تصور قبلی، فکر میکند نمایشی حرفهای خواهد دید و همچنین مطابق تعریفی که تاکنون از این سالن دریافت کرده، توقع دارد نمایشی حرفهای در حد و کلاس آن تالار ببیند، اما با کمال تعجب و حیرت، با یک نمایش روحوضی، کودکانه و بینظم مواجه میشود و مدام در طول نمایش به خودش لعنت میفرستد که چرا؟!! چگونه هیات نظارت و مرکز هنرهای نمایشی بدون نظارت اجازه دادهاند که به سالنی که روزگاری تعریفی داشته، اجرایی کودکانه داده شود؟ منظور من این نیست که تئاتر کودک نباید در تئاتر شهر اجرا شود، نه، مهم حرفهای بودن کار است. بعضی مواقع در همین تئاتر شهر شاهد اجراهایی بودهایم که به مراتب از نمایشهای کودکانه ضعیفتر و غیرحرفهایتر بودهاند. درحالیکه بعضی افراد کارکشته و حرفهای برای گرفتن سالن نمایش آنقدر باید در مسیر مرکزهنرهای نمایشی و تئاتر شهر، مانند توپ پینگپنگ سرگردان و در رفت و آمد باشند، تا اینکه، بنا به اجبار، دست به دامان سالنهای غیر استانداردی که در تعریف آن نمایش نمیگنجد و مخاطب زیادی هم ندارند، شوند...
ادامهی این مقاله را میتوانید در شمارهی 230 مجلهی نمایش بخوانید.