در حال بارگذاری ...
...

میزگرد صدسالگی تئاتر کودک و نوجوان

تئاتر کودک ایران بالغ می‌شود!

بر اساس پژوهش‌های به‌عمل آمده میرزا جبار عسگرزاده که او را با نام جبار باغچه‌بان می‌شناسیم، فعالیت‌های تئاتری خود در زمینه تئاتر کودک را سال 1296 یا 1297 در شهر مرند آذربایجان آغاز کرد و همین تاریخ به‌عنوان منشا تئاتر کودک در ایران قلمداد شده است. امسال که مصادف با یک‌صدمین سال آغاز این حرکت فرهنگی است مجله نمایش پرونده ویژه‌ای را گشود و پیرو آن میزگردی را با حضور احمد بیگلریان، منصور خلج و منوچهر اکبرلو برگزار کرد.

منوچهر اکبرلو: امروز که صدسالگی تئاتر کودک‌ونوجوان را پشت‌سر می‌گذاریم مطمئنا می‌توانیم آن را از جنبه‌های مختلف بررسی کنیم. مثلا بررسی‌کنیم که چگونه شروع شده؟ چقدر براساس تجربیات فردی افراد پیش رفته یا چقدر تلاش‌های فردی بوده؟ چقدر سیستماتیک بوده یا چقدر از لحاظ تکنیکی مضامین اجراها سبک‌های مختلفی داشته و... اما پیشنهاد من این است که برای شروع از چگونگی شکل‌گیری آن صحبت کنیم سپس ببینیم تاکنون چه تلاش‌های بافرجام و نافرجامی در این حوزه انجام شده است و بعد به دوران کنونی یعنی دهه 90 برسیم.

منصور خلج: با توجه به تحقیقاتی که در این زمینه انجام داده‌ام و شناختی که از این حوزه دارم به نظر من تئاترکودک چه در ایران چه در کشورهای دیگر قدمت زیادی ندارد. اگر به تاریخ تئاتر نگاه کنید که از یونان باستان شروع می‌شود متوجه می‌شوید هیچ نویسنده بزرگی مثل سوفوکل، اشیل، اوریپید، ویلیام شکسپیر، هنریک ایبسن، آرتور میلر و... نمایشنامه‌ای ویژه کودکان یا نوجوانان ننوشته‌اند و در حقیقت نمایشنامه‌نویسی کودک برای عصری است که ما به آن عصر مدرنیته می‌گوییم. یعنی همان عصری که جامعه وارد مرحله شهرنشینی می‌شود. در حقیقت در این دوره است که با دستاورهای جدید شهری آشنا می‌شویم و طبقه متوسطی به وجود می‌آید که به منویات کودکان هم توجه دارد. وقتی به به آثار چارلز دیکنز و دیگران در اروپا نگاه کنید می‌بینید همه، بچه‌های گدا و فقیری مانند اولیورتویست هستند. اما الزاما برای نوجوانان یا بچه‌ها نوشته نشده‌اند و فقط درباره بچه‌ها است. در این دوره‌ها و تا زمانی که دنیا عصر فئودالیزم و برده‌داری را طی می‌کند اصلا بچه‌ها مطرح نیستند و به حساب نمی‌آیند و به آن‌ها توجه نمی‌کنند، چه برسد به اینکه بخواهند برای آن‌ها نمایشنامه‌ای بنویسند یا تئاتری اجرا کنند.

منوچهر اکبرلو: اساسا مفهوم کودکی یک پدیده مدرن است. در همه زمینه‌ها و در ادامه آنها، ادبیات و هنر برای کودکان.

منصور خلج: درواقع بچه از زمانی به حساب می‌آید که خانواده شهرنشین، متمدن و مدرن می‌شود. در این دوره است که طبقه متوسط جامعه می‌خواهد برای بچه‌هایش برنامه‌ریزی کند. از همین رو در اروپا از قرن 18 و 19 کم‌کم اتفاقاتی مثل گردآوری افسانه‌های عامیانه توسط برادران گریم یا هانس کریستین اندرسن می‌افتد و بعدها نمایش و نمایشی‌کردن این قصه‌ها برای کودکان مطرح می‌شود. وقتی ما از صد سالگی تئاتر کودک و نوجوان حرف می‌زنیم باید بدانیم که با قدمت جهانی‌اش خیلی فاصله ندارد. به اعتقاد من تئاتر کودک و نوجوان در ایران از جایی شروع‌می‌شود که جنگ جهانی اول به پایان می‌رسد و امپراطوری عثمانی متلاشی می‌شود. در همین دوران است که جبار باغچه‌بان در کشمکش آوارگی خود وارد ایران می‌شود و در مرند ساکن می‌شود و به عنوان یک معلم، کار تئاتر با بچه‌ها را شروع می‌کند. او اولین کسی است که با کودکان و برای کودکان تئاتر کار می‌کند. باغچه‌بان خودش نمایشنامه می‌نوشت و آن‌ها را با بچه‌ها کار می‌کرد اولین نمایشی هم که کار کرد نمایشی به نام «خُرخُر» بود. باوجود اینکه می‌گوییم تئاتر کودک ما صد سال قدمت دارد، اما اگر آن را فشرده کنیم و مورد بررسی قرار دهیم می‌بینیم مسیر پوینده‌ای را طی نکرده و در این سال‌ها تقطیع‌هایی برای آن اتفاق افتاده است. مثلا یک دوره جبار باغچه‌بان با شور فردی و کوشش شخصی خود شروع به نوشتن نمایشنامه می‌کند. کمی بعد فعل و انفعالاتی اتفاق می‌افتد و دوره قاجار به پایان می‌رسد و حکومت پهلوی بر سر کار می‌آید. طی این فعل و انفعالات سیاسی یک دفعه سیاست کشور عوض می‌شود و شرایط جدیدی در کشور حاکم می‌شود. مثلا در دهه 1300 آدمی مثل ابوالقاسم جنتی‌عطایی که دستی هم به قلم دارد متوجه می‌شود که می‌شود برای بچه‌ها هم نمایشنامه نوشت. البته این هم یک تقطیع است و این ماجرا استمرار زیادی پیدا نمی‌کند و در سال 1320 باز مملکت به هم می‌ریزد و رضاشاه از حکومت کنار گذاشته می‌شود و ایران دچار کشمکش انقلابات و تغییرات جدید می‌شود تا سال 1332 که در ایران کودتا می‌شود و کشور اتفاقات دوره مصدق را پشت سر می‌گذارد.

منوچهر اکبرلو: این بی‌ثباتی که در تاریخ هزاران ساله ایران همواره وجود داشته.

منصور خلج: ما هیچ وقت مجال و آرامش خاطری در کشور نداشته‌ایم تا این جریان یک سیر درست و صحیحی را طی کند و به جایی برسد. اگر هم اتفاقی افتاده بدون شک توسط آدم‌هایی با شورهای فردی بوده و این ماجرا ادامه پیدا نکرده‌است. اما به نظر من از سال 1340 تمرکز بیشتری پیدا می‌کند چراکه شورای کتاب کودک شروع به کار می‌کند و ادبیات کودک در دسترس افراد قرار می‌گیرد.

منوچهر اکبرلو: پس باید به تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اشاره کنید، زیرا شورای کتاب کودک کاری تولید نمی‌کند و این کانون است که وظیفه تولید را بر عهده دارد و شورای کتاب ماجرا را رصد می‌کند.

منصور خلج: به هر حال شورای کتاب کودک تحت‌نظر افرادی اداره می‌شود که نقطه نظر آن‌ها ادبیات کودک است. گفته‌ی شما درست است. وقتی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شکل گرفت یک بخش سیاست‌گذاری تئاتر هم در آن شروع به فعالیت کرد. از همان سال‌های 48 ، 49 در سطح کشور کتابخانه‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دست ساخت قرارگرفت. کانون مربی‌هایی را دعوت به همکاری کرد و در حوزه‌های مختلف شروع به فعالیت نمود. مثلا شخصی به نام دان لافون مسئول تئاتر کانون شد، یا مثلا آقایان ممیز و مثقالی در بخش گرافیک کانون فعال بودند و کتاب‌هایی مثل «توکا در قفس» و «ماهی سیاه کوچولو» را گرافیک کردند. درحقیقت کانون وارد عرصه‌ای شد که تئاتر کودک در آن جدی بود. فعالیت‌های کانون به این صورت بود که برای پیشبرد اهداف خود یک سری از دانشجوهای تئاتر را جذب می‌کرد و این‌ها دوره‌ای را زیر نظر دان‌لافون می‌دیدند، سپس به کتابخانه‌های کانون پرورش فکری در سراسر کشور فرستاده می‌شدند تا هرآنچه آموخته بودند را به بچه‌های علاقه‌مند به این حوزه بیاموزند و با آن‌ها تئاتر کار کنند. البته متعاقب همین اتفاق خود کانون و آقای دان لافون یک گروه اجرایی هم تشکیل دادند...

ادامه‌ی این گفت‌وگو را می‌توانید در شماره‌ی 231 مجله‌ی نمایش بخوانید.