نگاه ویژه
میزانسن؛ زمینه حافظه بکت
میشا توچین
سمیه یعقوبی
ساموئل بکت در گفتوگوی خود با استنلی گونتارسکی (متخصص آثار بکت و استاد دانشگاه اوهایا در مطالعات تئاتر و پرفرمنس) خاطرنشان کردکه «نمایشنامه چی کجا برای تئاتر نوشته شده است و فراتر از یک نمایشنامه تلویزیونی است». به جای آنکه به تفاوتهای متنی بین نمایشنامه و متن نوشته شده برای نمایش تلویزیونی بپردازیم بهتر است که بحث خود را پیرامون میزانسن در آثار بکت ادامه دهیم؛ او تلاش داشتهاست برای رسانه خاصی بنویسد اما وقتی آثار او خوانده میشود، میتوان به برداشتهای متفاوتی دستیافت. همچنین در ادامه به این میپردازیم که چطور ایده از طریق میزانسن چه در تئاتر چه تلویزیون و حتی متن نوشتاری از طریق یک رسانه مطرح میشود و مسئله از یک اقتباس ساده متمایزمیگردد، در عوض این مسئله به این امر بستگی دارد که چگونه زیباییشناسی متن در برابر قراردادهای یک رسانه مقاومت میکند و به بازگشت به دیگر رسانهها اصرار میورزد.
قابل توجه است که میتوان به تفاوت انواع رسانه در حوزه میزانسن پرداخت. مثلا در پرفرمنس میتوانیم بگوییم که این متن برای اجرای پرفرمنس نوشته شده است و به نتیجه گیری در مورد تفاوتهای موجود در انواع رسانه بپردازیم. برای شروع لازم است از خوانش بکت در مورد این متن به عنوان کارگردان اجتناب شود. سوالهایی که مطرح میشود این است که چگونه مفهوم میزانسن میتواند بهعنوان بازتاب نمونهها و مثالهایی از بازی در پرفرمنس بهکارگرفتهشود و چگونه میتوان به سادگی از ارائه تفسیری تکمیلی از متن اجتناب کرد و با آنچه که بکت به عنوان نمونه به ما عرضه میکند، مشارکت کرد. برای اینکه در تضاد آشنایی با معانی اصلی و معنای نویسنده نباشیم مهم این است که بدانیم در متن «چی کجا» بکت با توجه به تجربه کارگردانی خود، متن نمایش را تغییر داد به طوری که خوانش از یک رسانه به رسانه دیگر صورت گرفت؛ این امر فرضیات مربوط به متن اولیه یعنی متن نمایش به متن ثانویه یعنی متن اجرا در تفسیر میزانسن را خنثی و بی اثر میسازد.
آنوچ براتر در این زمینه اظهار میدارد که «به طور کلی پرفرمنس خود متن است و متغیر است و تکرار میشود. در پرفرمنس متن و اجرا یکی هستند و در عین حال متغیرند و تکرار میشوند. شاید متن قبل از اجرای پرفرمنس نوشته شده باشد و یا اینکه بعد از اجرای پرفرمنس نوشته شود. البته متن، اصل و قاعدهای برای اجرای پرفرمنس است و نیز اجرا و تولید تئاتر قاعدهای برای شکلگیری متن است» (کانر166).
چگونه میتوان از مثالها و نمونههای گوناگون از نمایشهای روی صحنه و یا روی پرده چیزی آموخت؟ باید به شکاف بین متن نمایش و میزانسن (یا بین نویسنده و متن) که در فرایند تولید مطرح است بپردازیم. در اینجا بحث رایج بین اقتدار نسبی متن و اجرای آن مطرح نیست بلکه باید مسئله رسانه را مطرح کنیم و هنگامی که زیباییشناسی متن نمایش در مقابل اجرای نمایش مقاومت میکند، چگونه تقابل بین میزانسن و متن نمایش شکل میگیرد. در اینجا دو نمونه مطرح میشود یکی در جشنواره فیلم دوبلین که نسخه فیلم «چی کجا» توسط دامین ادنل کارگردانی شده است و نیز نمایش تلویزیونی از «چی کجا» که توسط گریر چابرت برای تلویزیون آلمان تولید شده است. مقایسه بین این دو فیلم به ما اجازه میدهد که مسائلی را مطرح کنیم که به نظر میرسد در یک فرهنگ به اصطلاح پسارسانهای فراموش شدهاند. از طریق نمونههایی از میزانسن در حیطه نمایش چه در صحنه و چه بر روی صفحه تلویزیون و مانیتورینگ میتوان به اصطلاحی دست یافت که آن را ساموئل بکت با عنوان (زمینه حافظه) مطرح کردهاست و این اصطلاح در نقد رزالیندگراس به (حافظه رسانه) تعبیر شده است.
قابل توجه است که اصطلاح رسانه که در اینجا مطرح میشود از مفهوم رسانه که در مطالعات فرهنگی و یا مطالعات اجتماعی عنوان میشود، متمایز است. پرفرمنس چه بر روی صحنه و چه بر روی صفحه مانیتورینگ ترکیبی از جلوههای دیداری و شنیداری است یعنی ترکیبی از صحنه و صفحه مانیتورینگ است و این نمایشها همان مقدار که دیدهمیشوند، همان مقدار نیز شنیده میشوند. در واقع نمایشنامههای بکت بیشتر به جای پرداختن به صدا و تصویر، فضا و زمان، بر روی هویت بخشی شخصیتها از طریق میزانسن تاکیدمیکنند.
عناصر صوتی و تصویری بهطورمعمول در هر دو رسانه تئاتر و تلویزیون ویژگیهای منحصربهفرد خود را دارند و دو رسانه صحنه و مانیتورینگ از هم متمایز هستند و همپوشانی این دو رسانه با یکدیگر به شرایط اجرا اجازه میدهد که در هریک از رسانهها در فضا و زمان متفاوتی ظاهر شوند. همچنین چگونگی نوشتن در هریک از این محیطهای رسانهای از طریق تفاوتهای ارائه شده توسط نمونههای میزانسن به عنوان نوشتار و متن در اجرا و تولید نمایشنامه «چی کجا» قابل مشاهده است و مسئله ویژهای که درباره رسانه مطرح میشود همین مسئله میزانسن است.
در تعریف میزانسن به عنوان وفاداری به متن اصلی در فیلم «چی کجا» در جشنواره فیلم دوبلین به این امر تاکید فراوان دارد، اما ساموئل بکت درباره آن اظهار داشت که این فیلم در این جشنواره شکست خورده است. او در نامهای به آلن اشتاینر اشارهکرد که این فیلم شکست خورده است زیرا زیباییشناسی این متن برگرفته از الگویی است که این متن برای یک رسانه مشخص نوشته شده است و نه فقط یک متنی تاثیرگذار بلکه موضوعی است که تلاش میکند به تفهیم درک زیباییشناسی میزانسن بپردازد تا از رهگذر آن به مفهوم و ایده اصلی در متن پاسخ مناسبی ارائه دهد. با توجه به این امر چرا عنوان فیلم جشنواره دوبلین (چی کجا ساموئل بکت) میباشد. در واقع عنوان فیلم پیش زمینهای درباره نویسنده این اثر میباشد زیرا میزانسن این اثر از مفهوم و زمینه اصلی متن قابل مقایسه و تمایز است.
نوشتن برای صحنه به نوعی به معنی این است که شخصیتها به جای نویسنده بر روی صحنه تئاتر حرف میزنند و توضیح میدهند که خارج از تصورات تماشاگران چه کاری انجام میدهند. در آخرین خط از نمایشنامه «چی کجا»، مردم دعوت میشوند که حسی که در درون خود دارند را بیافرینند، با این حال کلمات کمتر میتوانند آنچه نوشتهشدهاست را تفسیر کنند. فاصله بین هر کلمه نوشته شده متن در اجرای پرفرمنس توسط پیشنهادات بازی بر روی صحنه و میزانسن پر میشود و با این کار نویسنده را بر روی صحنه دعوت میکنیم تا سوالاتی درباره حسی که بر روی صحنه باید خلق شود، بپرسیم؛ یعنی چه حسی در هرکجای صحنه پشت سر آن وجود دارد و در کل بین متن و اجرای پرفرمنس، بین صحنه و صفحه مانیتورینگ، چه ویژگیهای متمایزی بین رسانهها برای خلق حس صحنه وجود دارد و چگونه میزانسن به خلق این حس کمک میکند و در نهایت زیباییشناسی مدرنیستی بکت چگونه با میزانسن به خلق حس دراماتیک صحنه از طریق رسانه ویژه آن یاری میرساند.
نمایشنامه «چی کجا» با این نظریه روزالید گراس درباره پست رسانه یا پسارسانه در هنر، همعصر است؛ این نظریه به این امر میپردازد که چطور پتانسیل میزانسن در نوع رسانه مشخص میشود و بیان میکند که نمونه موردی ساموئل بکت یعنی نمایشنامه «چی کجا» هنوز هم مثال مدرنیست و معاصر و قابلتوجهی در زمینه خلق حس مخاطبان که خود بکت این مخاطبان را در نمایشنامه عموم مردم مینامد، قابل اجراست و در برابر این ادعای پست مدرنیسم که عنوان میکند رسانه در ارتباط با مخاطبان مهمتر از میزانسن است، مقاومت میکند و اظهار میدارد که رسانه درارتباط با مخاطبان مهمتر از مسئله میزانسن در این مورد خاص نیست. نظریهپردازانی مانند تئودور آدورنو و جی. ام برنشتاین در این مورد نظریات گوناگونی ارائهدادهاند. برنسیت اظهار میدارد که زیباییشناسی بدون هنر پوچ است، هنر بدون زیباییشناسی کور و وابسته به تفسیر بخشی از تاریخ هنر مدرنسیم است. تصورکنید فراتر از مدرنیسم به معنی صرفا فراتر از آن چیزی است که هنر در خود دارد به همین دلیل است که صنعت فرهنگ تلاش میکند به هنر دست یابد و این چیزی است که جامعه سعی میکند در سایه فرهنگ به آن دست پیدا کند و به آرامش برسد (برنشتاین 251ـ250)...
ادامهی این مقاله را میتوانید در شمارهی 232 مجلهی نمایش بخوانید.