گفتوگو با دکتر یدالله آقاعباسی
کشف تصویر کنش نمایشی
میزانسن در لغت به هر آنچه در صحنه است، اشاره دارد. در تئاتر هر چه را که در سِن میتوان دید، به عنوان میزانسن طراحیشده برای آن، به کارگردان نسبت میدهند. بنابراین از نظر ترجمه تاریخی، میزانسن، حیطه مسوولیت کارگردان و آنجایی بود که کارگردان به برداشت بصری از متنی میرسید و آن را بر سن تئاتر به نمایش میگذاشت. میزانسن با تئاتر متولد شد و کار کارگردانهای متفاوت با دادن میزانسنهای متفاوت به یک سن، از هم قابل تفکیک بودند. در ابتدای پیدایش این لغت در فرانسه، مسئولیت یک کارگردان تئاتر در قبال یک نمایشنامه و اجرای آن شامل همه موارد میشد، از مسیر حرکت بازیگران و ایستادن آنها بر سِن برای گفتن دیالوگ، تا چگونگی قطع و وصل شدن نورها و بازی بازیگران و... حتی مواردی مثل گریم و چیدمان دکور احتمالی هم جزء میزانسن به حساب میآمد. اگر این چیدمان پر از وسیله بود، یک جور میزانسن بود و اگر خالی از هر وسیلهای، یک جور دیگر. خلاصه اینکه یک کارگردان تئاتر کسی بود که برای آن صحنه میزانسنی را طراحی کرده بود. این تعریف که برخی از منتقدان و تحلیلگران فیلم امروز به آن اشاره دارند که میزانسن را همه چیز یک فیلم میدانند از همین جا میآید، از همین تعریف تئاتری آن. از نظر این نوع تحلیلگران، هنوز هم مسئولیت هر آنچه در یک فیلم یا تئاتر اتفاق میافتد بر عهده کارگردان است و این مسئولیتی تاریخی است که از ابتدا کارگردان برعهده داشته و همین یعنی میزانسن.
میزانسن یعنی چه؟
درک من از میزانسن حرکت صحنه بهطور کلی و بهطور جزیی است. بر این اساس حرکت روی صحنه را بهدو بخش تقسیم کردم. حرکت کلی صحنه صرفاً مربوط به بازیگر نیست و شامل همهی بخشهای دیداری، قابپردازیها، همهی جلوههای مادی کنشهای متن نمایشنامه، ترکیببندی و حرکتهای بازیگران براساس کنشهاست. به این معنا میزانسن واقعاً هم واسطهی بین متن و اجراست. اما معنای جزئی میزانسن صرفاً مربوط به حرکت بازیگران است.
به همین دلیل است که تشتت در تعریف پیش آمده است، اما واقعاً تناقضی در کار نیست. کاربرد اصطلاح میزانسن به مفهوم حرکت کلی صحنه دالِ بر پویایی این تعریف است. در تئاتر ما با سکون روبهرو نیستیم. طراحیصحنه پویاست. ریتم دارد. تعیین نقشهی کف صحنه، چینش فضاها و تعیین جای وسایل صحنه است. این کار صرفاً سلیقهای نیست. هر دیوار و در و پلکان یا صندلی و میزی براساس کنش مربوطه، آنطور که کارگردان و طراح میفهمد، در صحنه جا میگیرند. در حجم سهبعدی صحنه این وسایل و این معماری در ترکیب با بازیگران و سپس در مجموعهی حرکتهای آنها و نسبت آنها با یکدیگر قرار میگیرند. این نسبت هماهنگ نوعی شعر و موسیقی میآفریند که در تخیل تماشاگر بیان نهایی خود را باز مییابد. با این تعریف تئاتر همچون آهنگ موزونی است که ارکستری از معماری، وسایل و بدن بازیگران آن را مینوازد.
این حرکت کلی در واقع عمل سراسری نمایشنامه را بر روی صحنه فعلیت میبخشد. از همینروست که در منابع اولیه نظری ما میزانسن را صحنهآرایی ترجمه کردهاند. نوشین از طرح میزانسن سخن گفته است.
منابع اصلی سینما هم همین معنا را موردنظر دارند. آیزنشتاین میزانسن را طراحی رویدادها بهطور کلی نامیده و مشخصا اشاره میکند که در سینما میزانسن کشف شده روی صحنه تئاتر را به راهحل سینمایی تدوین تبدیل میکنند و منظور راهحل اجرایی است. همهی این چیزها در حوزه کارگردانی است. هم در اصطلاح میزانسن و هم در نام متورانسن از «سن» یعنی صحنه استفاده کردهاند.
همزمان با طرحریزی کلی وقایع، تعیین سیر تکوین رویدادها، مشخصکردن مناطق رویدادها و تقسیمبندی داستان بر مبنای فضای نمایش که میزانسن کلی است و به معماری و هنرهای دیگر هم مربوط میشوند، آیزنشتاین از انگیزههای درونی برای حرکت شخصیتها هم نام میبرد که جزئی از میزانسن کلی است.
شاید جامعترین تعریف همین «کشف تصویر کنش نمایشی است» که هاچ در مبحث کارگردانی از آن نام میبرد. این تعریف هم البته دو رویه دارد. رویهی اول آن خلق میزانسن روی کاغذ است که کارگردانهای آماتور و بعضی از کارگردانهای حرفهای به آن مبادرت میورزند. هر چند که در عمل میزانسن معمولاً تغییر میکند. در عمل میزانسن رویهی دوم این تعریف را نشان میدهد. طبعاً در هر دو حالت میزانسن برمبنای کنش نمایشی و با تکیه بر تخیل کارگران آفریده میشود.
از چه زمانی و توسط چه کسانی به این شکل مطرح شد؟
میدانیم که هم کارگردانی و هم طراحیصحنه در قرن نوزده رسمیت یافتند. لفظ میزانسن فرانسوی است و طبعاً از متون فرانسه وارد اصطلاحات تئاتری شده است. به معنای حرکت صحنه یا حرکت روی صحنه کاربرد این اصطلاح جدید نیست و تصور نمیکنم که واضع خاصی داشته باشد. این واژهای است که هر نظریهپردازی آن را بهکار گرفته و البته براساس مفهوم موردنظر خود از آن استفاده کرده است. در تئاتر ایران هم از همان آغاز به دلیل استفاده از زبان فرانسه و ترجمه از آن زبان، کاربرد این واژه به عمر استفاده از هنر تئاتر و تکنیک تئاتر در ایران است.
آیا میزانسن حدفاصل میان متن و اجراست؟
براساس کاربرد کلی اصطلاح پاسخ مثبت است. در معنای جزئی همانطور که گفتم به حرکت نقطه به نقطه بازیگر میزانسن میگویند.
آیا متناسب با نوع کاربرد، نوع تکنیک و مجموعهی داشتههای ما در اثر میزانسن هم تغییر میکند؟
دقیقاً آنچه در تمرین پیدا میشود، میزانسن کلی است با همان تعریف مفصلی که در پاسخ نخست گفتم. این میزانسن کلی در اجرا معمولاً ثابت میماند، اما ممکن است میزانسنهای جزئی شب تا شب دستخوش تغییراتی جزئی شوند.
وقتی افراد مختلفی متن واحدی را کار میکنند هم میزانسن تغییر میکند و تغییر آن مربوط به همان عواملی است که شما گفتید. البته گاهی نویسنده هم پیشنهادهایی میدهد که رعایت آنها الزامی نیست، اما میتواند الهامبخش باشد.
میبینم در تئاتر ایران هر کس تئاتری را میبیند درباره میزانسن نظر میدهد. منظور این افراد چیست؟
قاعدتا خیلی نمیتوان نیتخوانی کرد. موردی باید بررسی کرد. بعضی ممکن است بخواهند سلیقهی خودشان را تحمیل کنند. در بعضی از موارد ممکن است افراد بر پایهی سواد اندک خود اظهارنظر کنند و فراموش کنند یا ندانند که شیوهها و مکتبها و شکلها برای توضیح کارهای هنرمندان و بر اثر آنها پدید میآیند و نباید تبدیل به زنجیرهایی بر دست و پای آنان شوند. بعضی ممکن است از سرفضل فروشی و خودنمایی اظهارنظر کنند.
اما از وجه مثبت قضیه گاهی این اظهارنظرها ممکن است درست باشد. ممکن است فرد احساس کند که این حرکت، این چینش، این ریتم خلاف سرشت متن و خلاف خواست نویسندهی اثر کار شده است. این هماننظر شماست که فرد احساس میکند زیباییشناسی متن نادیده گرفته شده بدون اینکه توجیه مناسبی در کار باشد. البته که طراحی میزانسن باید آزادانه صورت گیرد و تفاوت در کار افراد از همینجا میآید، اما به هر حال میزانسن ـ با هر تفاوت و تغییری ـ باید از عهدهی وظیفهی اصلی خود که همانا «طراحیرویداد» و «کشف تصویر کنش نمایشی» مربوط است بربیاید. در غیر این صورت خواست مؤلف اثر را نقص کرده و باید این نقض عمدی را اعلام کند.
در مجموع کار کارگردان در حوزهی میزانسن شبیه کار مترجم اثر ادبی و در این جا اثر نمایشی است. میزانسن در عین حال که شخصی است، متکی به کنش است و نسبت به شدت و ضعف کنش نمایشی آزادتر و یا محدودتر است. مترجم نمیتواند با هر درجه از آزادی، از متن عدول کند و خلاف خواست نویسنده متن عمل کند. میزانسن معلول تحلیل است و اغلب آثاری که به نظر میآید میزانسن نادرستی دارند، در تحلیل میلنگند و نقش دراماتورژ و کارگردان در تحلیل اهمیت حیاتی دارد.
از آن زمان که در جوامع غربی این واژه معمول و مطرح شد، تدریس هم میشد. پیشگامان این جریان چه کسانی بودند؟
همهی نظریهپردازان تئاتر مدرن که از نیمهی دوم قرن نوزدهم وارد عرصهی این گفتمان شدند، پیشگام میزانسن نیز بودند. طراحانی همچون کریگ و آپیا به صحنه امکان حرکت تازهای بخشیدند. از این زمان است که حرکات صحنه چه جزیی و چه کلی به انقلابی دچارشدند که روح تازهای در کالبد میزانسن دمید. استانیسلاوسکی با تأسیس دو کارگاه تجربی و با کارهای خود کوشید به بازیگری و کارگردانی شخصیت تازهای بدهد. او میزانسن قالبی با استفاده از ژستهای کلیشهشده قبل از خود را به دور انداخت. میرهولد میزانسن را به بیومکانیک گره زد و پس از آن همهی کسانی که آزمایشگاه تئاتر به راه انداختند، کار روی میزانسن را مدنظر داشتند. همهی کسانی که به تئاتر شرق نگاه کردند، از آرتو و برشت تا باربا به صحنه حرکت تازهای دادند. اگر میزانسن را نتوان از کارگردانی و طراحی جدا کرد، همهی نوآوران میزانسن را تغییر دادند؛ بحث رواج واژه نیست، روح میزانسن تغییرکرد.
فکر میکنید زیباییشناسی چقدر در میزانسن نقش و تأثیر دارد؟
زیباییشناسی در هر دوره قواعد خاصی برای هر هنری در نظر دارد. عوامل اجتماعی و فرهنگی هر دوره بر هنر هر دوره تأثیر دارد. قاعدتاً جسمیت بخشیدن به هر کنشی با پندارها و لوازم و مواد آن دوره تغییرمیکند. حتی زیباییشناسی هنرهای سنتی نیز تحتتأثیر زمانه و پدیدههای آن یکسان نمیماند. جز در مواردی که کار موزهای صورت میگیرد، زندگی و تلقی تماشاگران هر دوره معیارها و اصول جدیدی پدید میآورد. امروز کسی نمایشنامههای برشت را حتی با میزانسنهای خود او نمیپذیرد. کسی شکسپیر را مثل شکسپیر کار نمیکند. سبکها و مکتبها میآیند و میروند، اما هر بار پارهای از خود را به میراث میگذارند که در زیباییشناسی و به گفتهای قواعد و مناسبات هر هنری در دورههای بعد تأثیر میگذارد و آن را تغییر میدهد...
ادامهی این مطلب را میتوانید در شمارهی 232 مجلهی نمایش بخوانید.