مروری کوتاه بر فعالیت های استاد جلال ستاری
جلال ستارى ـ ۱۳۱۰ ـ رشت
ـ عزیمت به سوئیس براى تحصیل در رشته روانشناسی بالینى
ـ بهرهمندی از محضر ژان پیاژه
ـ بیش از هفتاد عنوان کتاب ازجلال ستارى در حوزه اسطوره، فرهنگ و هنر به چاپ رسیده است.
برخى از آثار او عبارتند از:
تأثیر سینما در کودکان و نوجوانان، هزارویکشب و افسانه شهرزاد، رمز و مثل در روانکاوى، حالات عشق مجنون، افسون شهرزاد، سیماى زن در فرهنگ ایران، نماد و نمایش، اسطوره و رمز، عشق صوفیانه، آیین و اسطوره در تئاتر، پژوهشى در قصه اصحاب کهف، چهار سیماى اسطورهای، حکمت شرق و رواندرمانی غرب (ترجمه)، پژوهشى در قصه یونس و ماهى، جهان اسطورهشناسی (۶ جلد)، پژوهشى در قصه شیخ صنعان و دختر ترسا، پژوهشى در عشقنامه هلوئیز و آبلدر، شرق در ادبیات فرانسه، گفتوگوی شهرزاد و شهریار، پژوهشى در اسطوره گیلگمش و افسانه اسکندر، پژوهشى در قصه سلیمان و بلقیس، تئاتر ودین (ترجمه) حکایات سندباد.
جلال ستارى از چهرههای نامآشنای فرهنگ و پژوهش در ایران است.
احمد جلالى فراهانى: ورود به دنیاى جلال ستارى کار بس دشواریست. چه او بیش از آنکه دنبال نام باشد از آن میگریزد. با این حال آوازه او برهیچ کس از اهالى فرهنگ و اندیشه و دوستداران این فن پوشیده نیست؟ آنچنانکه به او لقب کتابخانه سیار دادهاند. (لقبى که بورخس نیز آن را یدک میکشد) بااینحال جهان بیرونى جلال ستارى اسطوره است. او سالهای عمرش را صرف اسطوره کرده و به اعتراف خودش هنوز کارى براى آنها نکرده است! جلال ستارى در رشت به دنیا آمده، ۷۳ سال پیش، گرچه او سالیان سال در سوئیس زندگى کرد، از طنز روزگار در همان دیار غربت و بطن فرهنگ فرنگ مجذوب قصههای هزارویکشب شد و همین شیفتگى او را به دنیاى مرموز و لاهوتى اساطیر کشاند. گرچه باید اعتراف کنیم که جلال ستارى بیش از هر چیز یک دایرهالمعارف زنده است.
او در زمینههای مختلفى چون قصه، تئاتر و ادبیات، چهل سال تحقیق و تفحص کرده و حاصل این همه سال ۷۰ عنوان کتاب است که نیمى از آن را ترجمههای مختلفى از نویسندگان متعدد تشکیل میدهد.
تألیف و ترجمه اثر سترگى به نام «جهان اسطورهشناسی» که تاکنون شش جلد آن منتشر شده است، باعث شده تا او را یکى از بزرگترین اسطوره شناسان ایران بنامند و دیگر آثار او که در زمینههای مختلفى به چاپ رسیده درسایه قرار بگیرد. علاوه بر مجموعه «جهان اسطورهشناسی» او در این زمینه کتابهای معروف دیگرى هم دارد. کتابهایی چون «اسطوره در جهان امروز»، «چهار سیماى اسطورهای» و …
براى نوشتن از جلال ستارى دنیاى اسطورهشناسیاش کافى نیست. چه او یکى از منتقدان جدى و محققان واقعى عرصه تئاتر و نمایش نیز هست. بهطوریکه تاکنون مقالههای فراوانى از او درباره آثار کلاسیک تئاتر از آنتیگون و آژاکس گرفته تا «فدر» به چاپ رسیده است. همچنین نمایشنامههای پل کلودل را ترجمه کرده است و اگر شمارههای گذشته مجله نمایش را باز کنیم، نقدهاى بسیار خوبى از او در این عرصه فرهنگى خواهیم خواند.
یکى از تأثیرگذارترین و بهیادماندنیترین آثار جلال ستارى در حوزه نمایش کتابى است تحت عنوان «تئاتر و دین». کتابى که شامل دو مقاله مفصل از گابریل مارسل متفکر فرانسوى است که ستارى آن را به فارسى برگردانده و خود نیز در پایان مقالهای به نام «هنر دینى» بر آن افزوده است. مقالهای شگرف و راهگشا که بهرغم کوتاه بودنش، نشان دهنده درک درست او از مقولههای هنر و دین و چندوچون آمیزش این دو است. این همهی کار او در عرصه نمایش نیست. از جلال ستارى در عرصه نمایش تاکنون بیش از ده جلد کتاب به چاپ رسیده که شاید بهترین آن کتاب «آنتونن آرتو، شاعر دیده و صحنه تئاتر» باشد. در اهمیت آرتو همین بس که یگانه اثر نظرى او به نام «تئاتر و همزادش» را «عهد عتیق» نظریه تئاتر میدانند.
و جلال ستارى تنها کسى است که شیفتهوار همهی همش را صرف شناساندن آرتو به جامعه تئاتر ایران کرده و از سالهای بسیار پیش که برگردان دو فصل از «تئاتر و همزادش» را منتشر کرده، به ترجمه آن همت گمارده است.
در زمینه فرهنگ هم قلم ستارى قلمى است ژرف و عمیق. آنچنانکه وقتى کتاب «دربى فرهنگى دولت»اش را میخوانی با منتقدى روبرو هستى که اگر نامش را ندانى گمان میکنی پژوهشگرى است که تمام عمرش را فقط و فقط صرف مطالعه در فرهنگ و وزارت فرهنگ صدسال اخیر ایران کردهاست. منتقدى که نگاه انتقادیاش نه تمجیدى است دربست از فعالیتهای فرهنگى پیش از انقلاب و نه تکفیر آن. در همین کتاب است که ستارى درباره سیر روشنفکرى در ایران و روشنفکران ایرانى نظرش را میگوید. چنانکه پس از خواندن آن این احساس به خواننده دست میدهد که نویسنده شرح دردى کرده است با او در این باب. جانمایه کلام ستارى در باب روشنفکرى را میتوان از لابهلای حرفهایش در آخرین فصل این کتاب شنید. آنجا که میگوید: «تحقیر روشنفکران مبارز ایرانى که گاه بر زبان و قلم کسانى رفته است که از دور دستی بر آتش داشتند و داخل گود نبودند، حاکى از بیخبری و خودشیفتگى آنان است. پیکارهاى سیاسى دانشجویان زادبوم در داخل و خارج کشور با استبداد حکومتها نباید فقط بدین عذر و بهانه که از فرط سیاست زدگى، مجال اندیشیدن فراهم نیاورد و یا به اقتضاى الزامات زمانه بیشتر سیاسى بود و نه مجاهدتى نظرى، نادیده و دستکم گرفته شود. بنابراین نظرات انتقادیای که در اینجا میآیند، ملاحظاتى از سر همدردى است و نه مسئله پندآموزى.» او بحث خود را دراینباره با ذکر نکته بکرى از دوستش ایرج افشار ادامه میدهد و میگوید: «او میگفت که در ایران غالباً دهنکجی به دولت، روشنفکرى محسوب شده است (زیرا به قول حسن مقدم اغلب یکمشت آدم سرخورده و زخمى هستند که از طرف دولت آزاردیدهاند) و معمولاً هر روشنفکر نیز چنین پنداشته است که سخنى نظیر سخنش را هیچکس پیش از او به زبان نیاورده است. این حکم با همه ایجازش، پرمعنى است و بنابراین باید شکافتش».
یکى دیگر از آثار ارزشمند جلال ستارى، پژوهشهای پرمایهای است که او درباره قصههای کهن فارسى انجام داده است. ستارى تابهحال تنها درباره هزارویکشب سه کتاب نوشته که «افسون شهرزاد» مهمترین و جامعترین پژوهش دراینباره به شمار میرود.
ستارى خودش درباره قصههای هزارویکشب میگوید: «من در ژنو بودم که این کتاب به دستم رسید و با خواندن قصههای هزارویکشب چنان شیفته آن شدم که حالا و پس از سالیان سال هنوز احساس میکنم کارى براى آن مجموعه نکردهام». البته اهمیت کار جلال ستارى دراینباره وقتى بیشتر آشکار میشود که بدانیم تعداد کتابهای دست اولى که درباره هزارویکشب نوشتهشده از شماره انگشتان یک دست هم تجاوز نمیکند. با این حال ستارى درباره هزارویکشب نه جلد کتاب نوشته است که هرکدام از آنها براى خوانندگان دریچهای است به دنیاى رنگارنگ و هزارتوی ادبیات کهن و میراث مکتوب فارسى.
یکى از مقولههای موردتوجه جلال ستارى «عشق» است و او تاکنون شش جلد کتاب دراینباره قلمى کرده که معروفترین آن «حالات عشق مجنون» است که هیچکس نمیداند چرا بعد از گذشت ده سال دوباره تجدید چاپ نمیشود. این کتاب یکى از نایابترین کتب بازار کتاب است . البته آخرین کتابى هم که قرار است از جلال ستارى روانه بازار کتاب شود «سایه ایزوت و شکرخندشیرین» نام دارد که خودش میگوید در میان کتابهایم حالات عشق مجنون و این کتاب آخر را خیلى دوست دارم».
رشته تحصیلى جلال ستارى در سوئیس، روانشناسى تکوینى بوده و او به همراه کسانى چون محمدعلى امیرى، کاردان و منوچهر مرکزى از شاگردان ژان پیاژه بودهاند. جلال ستارى یکى از معرفان جدى «کارل گوستاویونگ» و روانکاوى او به فرهنگ ایران بوده است. مهمترین کتابى که او از یونگ ترجمه کرده، کتاب «نمادهاى جان» است که هنوز پس از گذشت چهارده سال و بااینکه در فهرست کتابهای در دست چاپ ناشرى خوشنام قرار دارد، روانه بازار کتاب نشدهاست.
ترجمه آثار یونگ باعث شده تا جلال ستارى تحت تأثیر شدید او قرار بگیرد و این نکته را میتوان در کتاب بازتاب اسطوره در بوف کورش دید. این کتاب را میتوان حاصل رویکرد روانکاوانه یونگى نویسندهاش به معروفترین اثر صادق هدایت دانست. ستارى در این کتاب میکوشد تا انگارههای مغشوش و باطل خوانندگان را نسبت به هدایت و بوف کور و رویکرد فرویدى سطحى به این اثر را بزداید و البته بدیهى است که کار او تنها یکى از رویکردهاى ممکن به این کتاب است.
یکى از دغدغههای اصلى جلال ستارى که میتوان آن را در میان بیشتر آثارش مشاهده کرد مسئله سنت و مدرنیته است که سعى دارد به تضاد و چالش میان این دو مقوله بپردازد. او دراینباره در جایى مینویسد: «فقط «گذشته» نیست که «آینده» دارد و باید مدام تجدید و تکرار شود. البته «گذشته » چون غالباً داراى سبک و اسلوبی دلپذیر و مأنوس و تاریخی شکوهمند و غرورآفرین و کیفیت هنجاری عالى است، موروث این ظن یا تصور و اعتقاد میشود که: پس هدف باید حفظ معمارى و سبک «فضا»سازى و شیوه تزئین قدیم و بهطورکلی آثار گذشتگان باشد. باکارهای والایى که هنرمندان امروز با گوشه چشمى و یا نظرى عمیق به سنت میکنند و خواهند کرد، بیگمان تشخیص میان دوغ و دوشاب و درّ و خرمهره، کار هرکس نیست و بنابراین حکم و داورى دشوار است».
جلال ستارى ضمن اشاره بهدشواری کار تشخیص و حفظ سنتهای شکوهمند و غرورآفرین، خواهان نوآورى و طرحهای نو است. کافى است مقدمهای که بر نمایشنامه شازده کوچولو علیاصغر دشتى نوشتهاست را بخوانید تا پى به این نگاه ببرید. علاوه براین نظر او درباره تجدد هم شنیدنى است. چنانچه در مقالهای تحت عنوان «سخنى در سنت و تجدد» مینویسد: «هر دوره به خود اعتماد و اعتقاد دارد پس حرفى براى گفتن دارد که لزوماً تکرار گفتههای پیشینیان نیست.
قطعاً طرحى نو درانداختن، جسارت میخواهد و امکان اشتباه و خطا هم هست. اما نوجویى لازمه پیشرفت در زندگی است و حتی حدیث اسکندر را هم که فسانه و کهن شده است، باید به سبکى نو باز گفت تا ملال نیاورد و دل آزار نباشد».
یکى دیگر از معروفترین کتب ستارى کتابى است که او درباره زن در تاریخ ایران تحت عنوان «سیماى زن در فرهنگ ایران» نوشته است که اغراق نیست اگر بگوییم از نادرترین کتابهای مرجع در مورد زن در فرهنگ ایران به شمار میرود. او خود دراینباره در جایى میگوید: «زن ازآنجهت براى من اهمیت دارد که در شرق ناقل فرهنگ است. بخش عمده آن چیزى که فرهنگ میگوییم از مادرانمان به همه ما منتقل شده است». علاوه براین ستارى معتقد است که «سیماى زن بهطورکلی در جهان تا تاریخى نه چندان دور، اندوهبار است و نقشی که از او رقم خورده، بدقواره و بىاندام است و حتی هنوز در بسیارى از آدابورسوم و معتقدات جارى، شریک مرد، پایگاهى درخور خود نیافته است و سبب عمده این بیداد را نیز سیطره جهانى پدرسالارى دانستیم که از روزگارى کهن، زن را در سایه انداخته و از متن زندگى به حاشیه رانده است».
این مقال کوتاه مجال مناسبى براى شناساندن جلال ستارى و تأثیر شگرف و عمیق او بر گستره ادب و فرهنگ و هنرمان نیست. چه جلال ستارى و نوشتن درباره او هفتاد من کاغذ میطلبد و هفتصد ورق مثنوى. نوشتهام را با گفته معروفى از رضا براهنى درباره او به پایان میرسانم. روزگارى براهنى گفته بود: «من و جلال ستارى پلى هستیم میان شرق و غرب» به قول انوشیروان گنجى پور اگر اولى را به حساب اعتمادبهنفس مفرطش بگذاریم، بدون شک دومى از تیزهوشى و نکتهبینی همیشگى براهنى ناشى میشود. جلال ستارى نقطه تلاقى شرق است با غرب.