نیچه، ماسک و مسئلهی بازیگر
تام استرن
فاطمه صمدزاده
خوانندگان نیچه با تناقضات آشکار نوشتههای فلسفی او ناآشنا نیستند. ما با یکی از آنها آغاز میکنیم. نیچه مفتخر بود که در زمرهی افراد متنفر از تئاتر است. درواقع او میخواست که جزء این افراد باشد: «من ذاتا ضدتئاتر هستم». این بیزاری به «اشتیاق درونی بازیگر به یک نقش و ماسک» بسط مییابد. از طرف دیگر نیچه بهعنوان حامی و ستایندهی ماسک شناخته میشود. «هر چیز ژرفی عاشق ماسک است» یکی از مشهورترین جملات اوست. ماسکپوشی به هر آنچه که بینجامد، همانطور که خواهیم دید نه فقط یک راهبرد اجتماعی که فلسفی و عقلانی است. ماسک تداعیهای بسیاری دارد اما برجستهترین آن برای نیچه، رابطهی بازیگر آن بود که با استفاده از ماسک در تراژدی یونانی آغاز میشود. بنابراین ما نیچهای را مییابیم که از یک سو با تئاتر و نقشبازیکردن بازیگر و ماسکپوشی مخالف است و از سوی دیگر ماسک را تحسین میکند که به معنی اتحاد او با بازیگری و تئاتر است.
البته این بسط یافتن، دلالتهای بالقوهای برای درک ما از بیزاری نیچه به تئاتر دارد. بهعنوان مثال، بهنظر میرسد که او تئاتر را ناشی از کمبود صداقت حتی با خود شخص میداند. و هنوز برخی بر این باورند که نیچه عقایدش را پنهان میکرد تا بتواند از صداقت با خودش اجتناب کند. اگر نیچه بتواند حامی ماسکزدن باشد و اگر ماسک زدن به معنای ناصادق بودن حتی با خود است، آنگاه چرا او ضدتئاتر است و چرا او باید ضد تئاتر باشد؟ قبل ازینکه به جزییات بپردازیم، بهتر است به این اشاره کنیم که چرا این بسط ممکن است برای علاقهمندان به فلسفهی نیچه، اهمیت بیشتری ورای تحلیل صرف او از تئاتر داشتهباشد. دلیلاش این است: مفسرهای گوناگونی از نظر نیچه دربارهی ماسک بهعنوان شیوهای برای فهم متد فلسفی او استفاده کردهاند. غالبا طرفداری او از ماسک بهعنوان قرینهای در نظرگرفته میشود که همه چیز آنطور که به نظر میرسد نیست؛ چه با ملاحظهی نظرهای خاص و چه با ملاحظهی اقدام فلسفی او بهعنوان یک کل. در این ارتباط، ادعای پرتکراری وجود دارد که سبک فلسفهپردازی نیچه ذاتا تئاتری یا دراماتیک است. البته برداشت مفسران از اینکه طبیعت دقیق فلسفهی تئاتری یا دراماتیک پوشیده چیست، بسیار متنوع است. اما من بهطور مشخص به یکی از قرینههای محتمل یک فلسفهی «پوشیده» علاقه دارم: نیچه در علاقه به ماسکپوشی تلویحا اشاره میکند که ادعاهای فلسفی او نباید صادقانه تلقی شوند و البته بهطور قطعی مشخص نمیکند که چگونه باید او را باور کرد. من این معنی از صداقت را انتخاب کردم چراکه تاکید میکند کسی میتواند هم صادق باشد و هم درمورد خودش اشتباه کند (مثلا اگر من بگویم که من بیمیل نیستم و خودم اعتقاد داشته باشم بیمیل نیستم اما تا حدی باشم). همانطور که کسی میتواند ناصادق باشد و بازهم با وجود تلاشهایش، به درستی ارتباط برقرار کند (مثلا بهطور ناخواسته). اگر این شیوهی فهمیدن ماسک دوستی او درست باشد مثل این است که من پانویسی در این مقاله بگنجانم که «این فکر خیلی خوبی است که بهترین و واقعیترین عقاید یک نفر را به شیوههای گیجکننده بیاراییم»، درهرصورتی شما باید دربارهی هرآنچه من بهعنوان یک گزارش صادقانه از مشاهداتم گفتهام، تردید کنید. هیچ دلیلی برای اینکه یک فیلسوف نباید تصمیم بگیرد که چنین بنویسد وجود ندارد، اگر کاملا و زیرکانه چنین کرد، ممکن است به این بینجامد که آن فیلسوف مثل نیچه بنویسد. از طرف دیگر حداقل اگر چنین فیلسوفی میبایست به بازیگری و خود ماسکپوشی نیز حمله کند، ارزش اظهارنظر دارد. مسئله این نیست که چنین تاختنی به ماسکپوشی به دلیل متنقاض بودن، نامشروع است، برای فیلسوف ماسکپوش، نامشروع بودن برخی از نظرها، نه فقط مجاز که حتی ضروری است. درواقع بسیاری ماسک دوستی نیچه را همچون حملهی او به مفاهیم مرسوم حقیقت میپندارند تا بتوانند به چنین نتایجی برسند. ترجیحا موضوع اینست که ماسکپوش خودمعترفی که به ماسکپوشی حمله میکند ـ مثل بازیگری که به بازیگری یا شاعری که به شعر حمله میکند ـ یک لحظه از طنز را رقم میزند و طنز، همانطور که نیچه حتما میدانست، عادت دارد توجه را به خودش جلب کند. ما باید توجهی را که طنز مطالبه میکند، به آن بدهیم.
این مقاله دربارهی این دو تفکر در فلسفهی نیچه است: از یک سو حمایت او از ماسک و از سوی دیگر انتقاد او به بازیگر. بنابراین ما با اکتشافی در فلسفهی نیچه در تئاتر روبهرو هستیم اما دربارهی صحنهای که بر آن خود فلسفهی او ممکن است دراماتیک یا تئاتری تلقی شود همانطور که غالبا چنین بوده است. من استدلال میکنم که مطالب پیشین به ما ابزارهایی میدهند که برای فهم مطالب بعدی لازم داریم. ما ابتدا آنچه که نیچه دربارهی تئاتر و بازیگری نوشته را در بافت هنریشان بررسی میکنیم و سپس به بافت اجتماعی یا هرروزهشان میپردازیم. ما با این زمینهها در ذهنمان، به نظرات او دربارهی فلسفه و معانی آنها برای درک خود او بازمیگردیم.
ماسک و صداقت
هرکسی به سادگی میتواند بفهمد که چرا طرفداری از ماسک ممکن است به معنای طرفداری از عدم صداقت باشد. اما ما حق نداریم بر این اساس، بهسادگی نتیجهای کلی دربارهی نوشتههای فلسفی نیچه بگیریم. سه مانع بهعنوان تهدید برای تضعیف چنین استنتاجی وجود دارد.
اول اینکه ما میخواهیم مطمئن باشیم وقتی نیچه از ماسکپوشی طرفداری میکند، ماسکپوشی به معنای عدم صداقت است. برای اینکه مطمئن شویم، گاهی به نظر میرسد ماسک زدن برای نیچه به معنای دروغگویی، فریب، عدم صداقت یا خیلی مخالف بودن با خود واقعی است. با این حال از نظر مفهومی و لفظی ما نمیتوانیم بدون تفکر، این ارتباط را بفهمیم. مثلا یک متجاوز با ماسک را تصور کنید: او برای این ماسک نپوشیده که شما فکر کنید او شخص دیگری است؛ او ماسک را پوشیده تا شما ندانید که او کیست اما این کاملا آشکار است که او ماسک پوشیده و چرا ماسک پوشیده است. اگر ماسک پوشیدن بهسادگی به معنای پنهانکردن باشد، مثل متجاوز با ماسک، آنگاه هنگامی که با به راحتی تایید کنیم که هیچ نویسندهای همهی افکارش را آشکار نمیکند، نیازی به هیچ فریبی هم نیست. برخی از نظرات خود نیچه دربارهی ماسک با مانع اول مواجه نمیشود. همانطور که نیچه میگوید، اشتباه گرفتن ماسک یک نفر با شخصیت عمیق او بدین معنی است که چگونه بودن یک شخص در یک وضعیت خاص (ماسک) با چیزی عمیقتر دربارهی شخصیت عمومی او در پشت ماسک اشتباه گرفته شود. در فراسوی خیر و شر، عبارت مشهور نیچه درمورد اینکه هر چیز ژرفی عاشق ماسک است، خود شامل این ماسک مفهومی (احتمالا گمراهکننده و غیردقیق) میشود که مردم عامی دارای روح عمیقی هستند: در این مورد ماسک تو، برداشت گمراه من از کیستی توست فارغ از آن چیزی که تو بخواهی به من نشان دهی. یا این نظر نیچه که «صداقت روزمره خود یک ماسک است بدون اینکه بدانیم یک ماسک است». اینجا ماسک زدن آشکارا ربطی به عدم صداقت ندارد: هر آنچه که نیچه تلاش میکند دربارهی ماسک زدن بگوید، به صداقت روزمره مربوط است مثلا وقتی افراد با نیت خوب تلاش میکنند که با هم صادق باشند، چه اتفاقی میافتد؟ برای اطمینان، او اظهار میکند که صداقت روزمره شفافیتی ندارد و ما را به این رهنمون نمیسازد که شخص صادق، واقعا چگونه است اما احتمالا فرد همیشه صادق چیزی را به ما نشان میدهد که ابتدا به خود باورانده است. همانطور که ما بر مبنای معنای انتخابیمان از صداقت دیدیم، این امکان وجود دارد که هم صادق بود و هم (سهوا) دیگران را دربارهی خود به اشتباه انداخت. اگر ماسک پوشیدن به معنای چیزی شبیه ارتباط غیرسرراست است، همانطور در کتاب فراسوی خیروشر مطرح میشود، پس آن هم مستلزم عدم صداقت نیست. بهطور خلاصه، وقتی نیچه دربارهی ماسک زدن حرف میزند، گاهی به عدم صداقت اشاره میکند و گاهی نمیکند.
دوم اینکه ما میخواهیم مطمئن شویم که نیچه با ماسکپوشی بهعنوان چیزی برخورد میکند که خود او بهطور مشخص (یا فیلسوف ایدهآل او) انجام میدهد یا طرفدار آنست، مثل مخالفت با چیزی که همهی فیلسوفان یا برخی از فیلسوفان دیگر به دلایل نادرستی انجام میدهند. به این دلیل است که ما نباید نیچه را همانطوری که به نظر میآید، بخوانیم. بهطور نمونه ادعایی بر این است که نیچه دارد بهعنوان یک فیلسوف کاری غیرعادی (برای خودش و برای ما) انجام میدهد. اگر او مینوشت که همهی فلسفه به نحوی ماسک زده است یا اگر او مینوشت برخی از فیلسوفان خاص به شیوهی خاصی ماسک زدهاند که در مورد خود او صدق نمیکند، آنگاه ما نمیتوانستیم از فلسفهی او هیچ استنتاجی کنیم؛ همانطور که بعدا متد هندسی اسپینوزا بهعنوان ماسکی توصیف میشود که برای مرعوبکردن دیگران بهکار میرود. این گمان که اسپینوزا از نقصهایش آگاه بوده است، مطمئنا عنصری عمدا فریبنده و شاید ریاکارانه در فلسفهی او خواهد بود. اما این نوع از ماسکپوشی، آشکارا قابل تعمیم دادن نیست چراکه اغلب فیلسوفان دیگر از جمله نیچه، آنطورکه اسپینوزا نوشته بود، ننوشتهاند.
در پایان اگر ما بخواهیم دربارهی متد فلسفی نیچه به نتایج کلی برسیم، به شواهدی نیاز داریم که ماسکپوشی مورد حمایت نیچه درمورد همهی کارها ـ و نه فقط به قسمت مشخصی از آن ـ صدق میکند مثلا یک بینش مشخصا برانگیزاننده یا خطرناک. درواقع نیچه اشاره میکند که برخی از دیدگاههای اخلاقی مشخص او (مثلا ضدتساوی طلبی او) برای سن او خیلی آشوببرانگیز هستند و بنابراین او باید آن دیدگاهها را پنهان کند. البته این فی نفسه ارزشی ندارد اما ما را هم به این نتیجه نمیرساند که او یک خط مشی کلی برای عدم صداقت داشتهاست. شاید کسی بتواند برای اثبات اینکه همهی تفکرات فلسفی او به این ایدههای اخلاقی مرتبط هستند تلاش کند و بنابراین نشان دهد که او برای پنهان کردن عقاید خود در کل، دلایلی داشتهاست. اما درمورد نیچه، به سرانجام رساندن این خط مشی میتواند دشوار باشد به این دلیل که نیچه با وجود شبهههایی که ممکن است داشتهباشد، در تعدادی از آثار چاپ شدهاش، در مورد ضد تساویطلبی کاملا صریح است...
ادامهی این مقاله را میتوانید در شمارهی 234 و 235 مجلهی نمایش بخوانید.