نقد نمایش «جریان مبهم یک خانه ویلایی»
متافیزیکواسکیزوگرافی!؟
نویسنده: دکتر محسن اسماعیلی
کارگردان: احمد حامدی
شهرام خرازیها
«جریان مبهم یک خانه ویلایی» تلاشی موفق برای تلفیق طنز و ترس در عرصه تئاتر، تجربهای نسبتا موفق برای بازنمایی بیماری «اسکیزوفرنی» روی صحنه و نمونه قابل اعتنایی از «سایکودرام» و «تئاترتراپی» است.
چند نمایش در سالهای اخیر بر مبنای کشمکش بین انسان با اجنه و نیروهای متافیزیکی اجرا شدهاند از جمله «جن تی وی» با کارگردانی حسین فتحی روشن در حوزه تئاتر آزاد و عامه پسند و «رویای یک شب نیمه تابستان» با کارگردانی مصطفی کوشکی در حوزه تئاتر نخبهگرا که عمدتا هم آثار موفقی بودهاند. نمایشهایی درباره سایکودرام و اسکیزوفرنی نیز در گذشتههای دور و نزدیک بر روی صحنه تماشاخانههای تهران و شهرستانها اجرا و نمایشنامههایی نیز در این زمینه چاپ و منتشر شدهاند.
عمده کاراکترهای نمایش«جریان مبهم یک خانه ویلایی»، اجنه شوخ و شنگی هستند که صحنه را با شلوغکاریهایشان به تسخیر خود در میآورند؛ ما آنها را در ذهن مشوش نویسنده / دانشجوی جوانی به نام الیاس پیدا میکنیم که مبتلا به بیماری «اسکیزوفرنی» است. «اسکیزوفرنی» بیماری مورد علاقهی هنرمندان به ویژه نویسندگان، سناریستها و نمایشنامهنویسان است زیرا بسیاری از آنها بر این تصورند که با اتکاء بر تابلوی بالینی این بیماری، میتوان از تنگناهای داستانی و روابط علت و معلولی حوادث و ماجراها گریخت و همه رخدادها را به بهانه تخیلات یک ذهن متوهم، توجیهکرد. این تصور از اساس اشتباه است زیرا فانتزی هم منطق خاص خودش را دارد و نمیتوان انتظار داشت همچون نظریه «آشوب»، از دل بی نظمی، نظم پدید آید و «فانتزی» جایگزین نسبی یا کامل «واقعیت» گردد. خوشبختانه دکتر محسن اسماعیلی تن به این اشتباه رایج نداده و تلاشکرده تا ذهن متوهم یک بیمار اسکیزوفرن را با کمترین خطای علمی، بازنمایی کرده و به زبان نمایش ترجمه کند. کاراکتر اصلی «جریان مبهم یک خانه ویلایی» نویسندهای مبتلا به اسکیزوفرنی است. مهمترین ویژگی اسکیزوفرنی از دست دادن «بصیرت» یعنی عدم توانایی تفکیک خیال از واقعیت است. بیمار اسکیزوفرن مرز بین خیال و واقعیت را گمکرده و در جهان ذهنی خود سیر میکند. این جهان ذهنی الزاما فانتزیک نیست ولی در مواردی میتواند فانتزیک هم باشد. کشمکش اصلی نمایشنامه بین نویسنده اسکیزوفرن از یک طرف و اجنه از سویی دیگر شکل میگیرد. در پایان نمایش درمییابیم که یک تیم «نمایش درمانی» برای آنکه نویسنده را از اتهام قتل همسرش برهانند، خود را به صورت اجنه درآوردهاند.
میزانسن نمایش با هدف ایجاد فضایی ترسناک و دلهرهآور بر اساس دو عنصر اصلی صوت و نور طراحی شدهاست. تمام پردهها و صحنهها از طراحی نور و صوت مناسبی برخوردارند البته این امتیاز در دقایق پایانی نمایش که داستان از حالت فانتزیک خارج میشود، از دست میرود. طراحی میزانسن کاملا هدفمند و در خدمت موضوع و فضای نمایش است. کانونی از نور موضعی در جلوی صحنه طراحیشده که بر طبق داستان نمایش، حکم جایگاهی جادویی را دارد که هر کس در آن قرار میگیرد به اسرار متافیزیکی پی میبرد. ایده طراحی این جایگاه با نور، از پردازش و اجرای مناسبی برخوردار است. تغییر هدفمند زاویه تابش و رنگ نور از جمله انتخاب نور تک رنگ مسلط برای صحنههای کابوسگون و فصل بندی نوری نمایش از لحاظ فضاسازی، بسیار خوب و دقیق اجرا شدهاست. ادغام به موقع نور موضعی با نور موجود در صحنه به فضاسازی کمککردهاست. آرایههای صوتی همراه و همخوان با تمهیدات نوری، حس ترس را در صحنه جاری میکنند. یک خطای رایج در تئاتر ایران، بلند کردن بیش از حد صدا و تأکید بدون علت بر جیغ و فریاد برای خلق فضای ترسناک است که البته این خطا به نمایش «جریان مبهم یک خانه ویلایی» راه نیافته است. ساختار صوتی نمایش کاملا منطبق با موضوع طراحی شدهاست. بخش قابلتوجهی از باورپذیری رخدادهای نمایش حاصل ترکیب درست اصوات وحشتافزا و موسیقی دلهرهآور است. نقش پررنگ موسیقی در جذابیت بخشیدن به لحظات طنزآلود نمایش نیز غیرقابل انکار است. بخش دیگری از فضاسازی نمایش منتج از بازی، دیالوگها و منولوگهای بازیگران است. آنها به خوبی رخدادها و موقعیتهای نمایشی را در صحنه مجسم میکنند و بخشی از فضا را بازسازی و بازنماییکرده و جای خالی دکور را با توصیفات خود پر میکنند. ژست، فیگور، بیان، میمیک و ایست در نظر گرفته شده برای هر جن، تفاوت آشکاری با بقیه جنها دارد. این تنوع سبب شده تا جنهای نمایش دارای ویژگیهای منحصربهفرد و کاملا متفاوت از یکدیگر باشند. این تفاوت در بازی تمام بازیگرانی که نقش جن را برعهده داشتند، ظهور و بروز یافته است. حامد مهینی در نقش یأجوج، صحنهگردان اصلی نمایش است. او بده و بستان حسی خوبی با هر یک از بازیگران دارد و با اتکاء بر توانمندیهای ذاتی خود و تحت هدایت حرفهای کارگردان توانسته لحظات شادی بخشی برای تماشاگران رقم بزند. مهدی جواهری آریا در نقش فاروق، جن مذکر تک شاخ زن نما بسیار خوب ظاهر شدهاست. بازی نسترن صفری با ماسک پشت سر، نیاز به دقت و کنترل زیادی داشته که خوشبختانه به نتیجه مطلوب رسیده است. عالیه شریفی، نقش ماه موشک را با تسلط کامل ایفا کرده است. سالن یک سویه تماشاخانه «دیوار چهارم» مناسب اجرای این نمایش نیست. نقشهای نوشته شده برای این نمایش، نقشهای پرتحرکی هستند که مستلزم صرف انرژی و جابجاییهای مکرر و پردامنه هنرپیشهها است اما مساحت کم صحنه سبب محدودیت حرکت بازیگران شدهاست. طراحی صحنه نمایش میتوانست بهتر و دقیقتر باشد. به نظر میرسد کمبود امکانات و محدودیت جا، منجر به استفاده از اکسسوار کم حجم و حذف دکور شدهاست...
ادامهی این نقد را میتوانید در شمارهی 238 مجلهی نمایش بخوانید.