در حال بارگذاری ...
...

مترجم: مهدی نصیری

دراماتورژی و میزانسن

مترجم: مهدی نصیری

دراماتورژی و میزانسن

رابط بین دراماتورژی و میزانسن در فرآیند تولید

این مقاله استدلال می‌کند که به لحاظ تاریخی دراماتورژی تولید تئاتر و میزانسن در کنار هم توسعه یافته‌اند و در نتیجه جدایی‌ناپذیر هستند. بررسی سه اثر کلاسیک به روی صحنه رفته، نمایش بی‌پدری یا همان پلاتونوف نوشته چخوف که در اورکنی اجراشد، نمایش بوداپست که اقتباسی است از رمان برلین الکساندرپلاتس که در Schaubühne برلین به روی صحنه رفت و نمایش دمدمی که در یانگ ویک لندن اجرا شد، نشان می‌دهند که دراماتورژی چه نقشی می‌تواند در توسعه میزانسن معاصر ایفا کند. اگرچه نقش دراماتورژ توسط جی. ای. لیسینگ در قرن هجدهم بنا نهاده شد، ولی دراماتورژی امروزی (و نقش دراماتورژ در بعضی مواقع) با «توسعه درام جدید» و «با استفاده از اصطلاحات معاصر» اهمیت بیشتری پیدا کرد. نقش دراماتورژ (کسی که با کارگردان نمایش برای طراحی میزانسن کار می‌کند) مرحله بعدی بود که پیشرفت و توسعه پیدا کرد. به‌طورکلی گمان آن می‌رفت که این پیشرفت همراه با پیشرفت کارگردان مدرن (گرچه تعدادی کارگردان پیشکسوت چون گوته که آثارش در تئاتر ویمار (1817- 1791) اجرا می‌شد وجود داشت) در اواخر قرن نوزدهم ظهور پیدا کند. بنابراین دراماتورژی و میزانسن از بدو تولدشان ‌دو نهاد جدا نشدنی بودند. نقش دراماتورژ در کنار کارگردان مدرن در اواخر قرن نوزدهم گسترش پیدا کرد: یک همکاری مشترک، توام، گاهی اوقات با نقشی تبادل پذیر، با عملکردی هرمنوتیکی از درک و فهم معنای نمایش و کمک به آشکار شدن معنا در طول تمرین نمایش به منظور ایجاد میزانسنی منسجم، منطقی و هنری. توسعه این نقش را می‌توان در اثری اجرا شده در Meininger Hoftheaterبین سال‌های 1890ـ1866 با همکاری جورج دوم، دوک ساکس ـ مینینگن، مدیر شرکت با همسرش، بازیگر و دراماتورژ بارونس هلن فریفرو ون هلدبرگ و‌‌ لودویگ کرونگ کارگردان و مدیر صحنه؛ و یا در اثر دیگری که در «تئاتر هنری مسکو» تحت رهبری ولادیمیر نمیروویج دانچنکو و کنستانتین استانیسلاوسکی اجرا شده است، دید.

برشت با واردکردن مخاطب فعلی به این معادله و ارتباط دادن نمایش با زمان تولید آن با تاکید بر پیام امروزی و اکنونی نمایش تاثیر بیشتری در توسعه این نقش داشته است. به عبارت دیگر او به جای صحبت از یک میزانسن دقیق تاریخی یا روانشناسانه، از یک اجرای حساس اجتماعی و سیاسی بحث می‌کرد.‌ پیامدهای ناشی از این موضوع برای دراماتورژی قابل توجه بود: ‌به منظور استفاده از مواد و متریال قدیمی برای تولید نمایشی جدید، دراماتورژ باید موقعیت را درک کند و علاوه بر آن به تمرین دراماتورژی تولید به عنوان یک فرایند سازگاری و انطباق بپردازد. در پایان قرن بیستم، به نظر می‌رسید تئاتر عملکردش به عنوان عامل فوری تغییرات سیاسی و روشنگری کاهش پیدا کرده است. در همان زمان عامل تاثیرگذار دیگری نیز ظهور پیدا کرد: تغییراتی که در تولید تئاتر در سال‌های 1960 و 1970 پدیدار شد (هنر اجرا، تئاتر مستقل از متن، تئاتر رقص و غیره). این دراماتورژی جدید (اصطلاحی که توسط ماریان ون کرخوون ابداع شد) منتسب به یک روش فرایندگرا از اجرا بود، که در آن:

معنا، مقاصد و مفاهیم، فرم و جوهر و ماده اصلی نمایش در طول روند کار به‌وجود می‌آیند [...]. در این صورت دراماتورژی ابزاری برای استخراج ساختار معنای جهان در نمایش نیست، بلکه (تلاشی برای) تنظیم و چینشی موقت و یا احتمالی از آن دسته عناصری است که هنرمند از دنیای واقعی جمع‌آوری کرده است که در عین حال بی نظم و پر هرج و مرج به نظر می‌آیند.‌‌

در پاسخ به این جهان تئاتری در حال گسترش، شیوه‌های دراماتورژی تولید تئاتر، تجربه‌های دراماتورژی جدید از مراحل خلق و ایجاد مشترک را با هم ترکیب و یکی می‌کند که به موجب آن، میزانسن در طول کار با اجراکنندگان و خلق‌کنندگان گسترش پیدا می‌کند و گاهی حتی معنا و مفهوم کار تنها در تعامل با مخاطب به دست می‌آید. از آنجا که این شیوه‌ها متنوع هستند، بنابراین درماتورژی امروزی (که در پاسخ به روند شکل‌گیری خلق اثر شکل گرفته است) هم می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد.

شاید در نتیجه یک انفجار تئاتری (دراماتورژی) ـ که گفته می‌شود هیچ دراماتورژی توصیفی وجود ندارد که بتواند در هر نوعی از تئاتر، رقص یا اجرای امروزی کاربرد داشته باشد ـ تئاتر معاصر به شدت به دراماتورژی و یا دراماتورژی آگاهانه وابسته شده است. این روشن است که گاهی روند تولید نیازمند طراحی دراماتورژی منحصربه‌فرد است.

در سه مثال پایین تنوع دراماتورژی تولید امروزی در تئاتر مبتنی بر متن، و اینکه چطور دراماتورژی با میزانسن ارتباط برقرار می‌کند و در واقع چگونگی پیشرفت همزمان این دو را نشان خواهم داد. آنچه که این سه تئاتر به اشتراک دارند در ابتدا اثری کلاسیک (رمان یا نمایشنامه) است که در طول روند تولید، دستخوش تحولی اساسی می‌شود و نوعی فرآیند تفسیری انطباقی است. دراماتورژی این نمایشنامه در طول کار طی یک روش سینرژیک و توام با میزانسن انجام می‌شود که بیشتر هم شکل نهایی در اتاق تمرین شکل می‌گیرد. ...

.

.

.

.

.

خوانندگان و علاقمندان  محترم می توانند مطلب کامل  این مقاله را از طریق مراجعه  به سایت  http://www.magiran.com دریافت و مطالعه فرمایند.