مجله نمایش شماره 207
نقد نمایش "سردار"

sardarr (2)

sardarr (80)

sardarr (154)
نویسنده و کارگردان: نادر برهانی مرند رضا آشفته
سردار، نمایشی درباره مصائب، مسائل و آسیبهای جنگ هشت سالهی تحمیلی است که هنوز هم تداوم دارد. جنگی که تمام قدرتهای دنیا بر ما تحمیل کردند و هنوز هم دردها و آسیبهایش را آدمهایی که در جنگ حضور داشتهاند و خانوادههایشان لمس میکنند.
سردار نمایش بیقراری آدمهایی است که به لحاظ انسانی نسبت به همدیگر احساس تعهد و مسئولیت میکنند و برای همین هم از اینکه فرمانی صادر کردهاند و جمعی را به سوی گم شدن فرستادهاند، عذاب وجدان میگیرند. این همان رویدادها و محورهای اصلی است که در سردار، دو درام را به موازات هم شکل داده است.
در خط اول یا اصلیترین خط درام، میبینیم که ابراهیم، فرمانده و سردار جنگ (با بازی هدایت هاشمی) روی تختی در بیمارستان در حال درمان است. او دچار خوابهای طولانی میشود چون به دستور او یک پزشک وظیفه، آرمین (فرهاد امینی) و سرباز وظیفه، یاشار (سیدعلی صالحی) برای انجام ماموریتی رفتهاند و مفقود شدهاند و این سردار ناراحت است که چرا این دو را به این ماموریت فرستاده. پس از جنگ برای یافتن اجسادشان به تفحص مشغول بوده و البته چیزی دستگیرش نشده و این مایهی ناراحتی و عذاب وجدانش شده است. چون درمانش طولانی مدت شده و مردم بو بردهاند که او به اختیار دو همرزم زمان جنگاش، دکتر کامران مردانی (حسین پاکدل) که رییس بیمارستان است و یوسف قاسمی (احمد کاوری) که رییس حراست بیمارستان است، در بیمارستان ماندگار شده است و حتی خبرش به روزنامهها هم رسیده است، باید تخت را خالی کند و در اختیار بیمار دیگری قرار دهد. احمد همچنان به دنبال ماندن و درمان است اما کامران نمیخواهد حق مردم اجحاف شود. هرچند که سردار به گردن مردم حق دارد. برای همین میخواهد به خواب ابراهیم برود و او را دعوت به آرامش کند. ...