مجله شماره 207 نمایش
نقد نمایش زمستان
نقد نمایش زمستان 2
نقد نمایش زمستان 3
نقد نمایش زمستان 4
نویسنده و کارگردان: باقر سروش حمید کاکاسلطانی
نمایش «زمستان»، برشی از زندگی تلخ و سرد جوانانی است که تحت تاثیر شرایط اجتماعی و خانوادگی دست به کنشها و رفتارهایی میزنند که دستاورد آن چیزی جز فروریزی خصلتهای انسانی و در نهایت فروپاشی فطرت پاک انسانی آنها نیست. حکایت عقدههای سرکوب شده، تفاوتهای طبقاتی و نابسمانیهای اجتماعی نسلی است که سرگردان است. شخصیتهای نمایش زمستان، بیهدف و تنها گرد محور خود میچرخند. آنها میخواهند خلاء دنیای درون خود را با حواشی بیمحتوا پرکنند و در این مسیر دچار لغزشهای غیرقابل جبرانی میشوند که نتیجهی آن چیزی جز ویرانی نیست.
«باقر سروش» نویسنده و کارگردان نمایش، با درک عمیق مسائل مربوط به گروهی از جوانان، دغدغههای آنها را از راه بازسازی بخشی از یک زندگی، ریزبینانه مجسم کرده است.
در آغاز نمایش مخاطب با یک انبار متروک، آکنده از کارتنهای طبقهبندی شده در زیرزمین روبهرو میشود. صحنه ساده و بیپیرایه اما تاثیرگذار است و از همان ابتدا سوالهایی برای مخاطب ایجاد میکند. نورپردازی وهمانگیز است و دو برادر، «عظیم» و «مزدک»، در مورد بیماری پدر گفتوگو میکنند. «عظیم» برای یافتن کارت ملی برای فروش ماشین برای پرداخت هزینه بیماری پدر که در بیمارستان است، زیرزمین را جستوجو میکند.
«مزدک» برادر کوچکتر «عظیم» را متهم میکند که پدر را معتاد کرده است. «مزدک» دانشجوی حسابداری است اما «عظیم» تحصیلات دانشگاهی ندارد. گفتگوی بین آنها جنبه فکاهی به خود میگیرد و درام با ورود «آذین» سپس «مهین» ادامه مییابد. رویدادهای نمایشی نشاندهنده دروغهای مکرر عظیم به «آذین» همراه با عیاشیهای اوست. «مهین» خواهر بزرگتر «آذین» است. او در یک نقشه از پیش تعیین شده رفتاری مشابه را با برادر «عظیم» یعنی «مزدک» طراحی میکند. این کنش نمایش منجر به واکنش جسمانی «ضرب و شتم» از طرف «عظیم» و در ادامه گلههای «مزدک» و در پایان خودکشی «آذین» میشود. ...
.
.
.
.
.
خوانندگان و علاقمندان محترم می توانند مطلب کامل این مقاله را از طریق مراجعه به سایت www.magiran.com دریافت و مطالعه فرمایند.