مجله نمایش شماره 208
اقتصاد جدید تخصص تئاتری
یولیا پاپوویچی // فاطمه صمدزاده
برای نقد تئاتر هیچ نشانهای بدتر از این نیست که منتقدان بیشتر وقت خود را صرف دفاع از حرفهشان کنند تا بازتعریف آن.
حتی اگر پیشینهی نقد داخلی رومانی دقیقا حوزهی تخصص من نباشد، یک چیز را مطمئنا میدانم که نقد هرگز فرصتی نداشته که کاملا و حقیقتا مستقل باشد؛ مستقل از تشکیلات تئاتری به خودی خود و برای پنجاه سال طولانی مستقل از ملزومات سیاسی[i]. در رومانی نقد تئاتر هرگز شکلی از ژورنالیسم نبوده است ـ و به نظر نمیرسد بتواند باشد ـ حتی در دوران طلایی تبلور روزنامههایی که عملا برای مقالههای منتشر شده حقالزحمه پرداخت میکردند. این نقدها با نوشتههای نمایشنامهنویسها، منتقدان ادبی یا نویسندهها و فعالان علاقهمند تئاتر دربارهی نمایشها و هنرهای اجرایی شروع شد و با نوشتههای منتقدان تعلیم دیده برای روزنامهها و مجلههای تحت سیطرهی دولت کمونیستی ادامه یافت که در پی مشروعیت حرفهای در میان خودِ فعالان تئاتر بودند نه در میان مخاطبان. چنین وضعی با خارج شدن نقد تئاتر از صفحات اندک روزنامههای باقیمانده (در بهترین شرایط با اطلاعیههایی جایگزین شدند که درواقع بازنشر اخبار بودند) و با تبدیل منتقدان تئاتر به مدیربرنامههای جشنوارهها، سخنرانها، مشاورها و مدیرهای ادبی و حامیانی به پایان رسید که البته همچنان خود را منتقدان سرسخت تئاتر میدانستند. هر چه ما کمتر دربارهی تئاتر بنویسیم بیشتر خود را منتقد تئاتر میدانیم. هر چه بیشتر دگرگونی اخلاقی موضع انتقادی خود را انکار کنیم، بیشتر دربارهی استقلال اندیشه و بیطرفی صحبت میکنیم. هر چه بیشتر تظاهر به بیطرفی کنیم بیشتر این شانس را از دست میدهیم که از مهارتهای ذهنی (تئوری و عملی) بهره ببریم که اتفاقا مشخصهی هویت منتقد تئاتر هستند. این تکنولوژی دنیای جدید و مشارکت دموکراتیک در حوزهی همگانی نیست که بیشتر از همه موقعیت منتقد را تهدید میکند، نوستالژیِ منتقد نسبت به دورانی که دسترسی به نوشتن در اختیار اقلیت بوده، بیشتر تهدیدکننده است. آیا ما اینقدر دورو هستیم که این واقعیت ساده که مردم میتوانند بنویسند و بخوانند و اظهارنظر کنند ما را به شدت متاثر میسازد چون باعث میشود ما منتقدان، کمتر مهم باشیم؟
آیا این تقلیلِ تعریف محضی از نقد تئاتر به یک ابزار ارتباطی خاص است؟ احتمالا بله. پایدارترین روش برای تعریف سرشت طبیعی نقد در رومانی، آن را به عنوان اندیشهی عملی و نظری درجه دومی میبیند که فاقد استقلال در ارتباط با کار عملی تئاتر است اما هنوز کارکردش مثل یک راهنمای مخاطب است که اکنون دیگر همان هم نیست. بررسی همهی تماشاگران اخیر نشان میدهد که مردم تمایل دارند به تماشای اجراهایی بروند که توصیهی دوستان باشند و یا چون بازیگر یا کارگردان یا خودِ نمایشنامه را دوست دارند؛ در واقع آنها نقدهای تئاتری را به این منظور نمیخوانند. بعضی از بازیگرها، کارگردانان، طراحان صحنه، نمایشنامهنویسها و مطمئنا افراد بخش بازاریابی همهی تئاترها و بعضی از مدیران آنها، این نقدها را میخوانند. نقدها بخش مهمی از برآورد مدیریتی توسط تامینکنندگان مالی و بخش مهمی از هر درخواست کمک مالی در این زمینه هستند. بنابراین نیاز معینی برای تئاتر در شکلِ نوشتن نقد وجود دارد، البته نقد مثبت زیرا ما به تئاتر به عنوان هنر خدمت نمیکنیم؛ ما به تئاتر به عنوان نظام ویژهای از سلسله مراتبها خدمت میکنیم و بنابراین آزادی بیان خود را مشتاقانه به یک چیز محدود میکنیم: آزادی انتخاب یک طرف یا طرف دیگر، با علم به اینکه این به معنای از دست دادنِ بیطرفی ماست. و این شامل نه فقط توضیح دادن، نوشتن یک متن و حتی شرح دادن، بلکه گاهی اوقات «نه» گفتن است.
.
.
.
.
.
.
خوانندگان و علاقمندان محترم می توانند مطلب کامل این مقاله را از طریق مراجعه به سایت http://www.magiran.com دریافت و مطالعه فرمایند.
[i].. رومانی در سال ۱۹۴۴م به اشغال ارتش سرخ شوروی درآمد که تا سال ۱۹۵۸م ادامه یافت. سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۸۹م دولت کمونیستی در رومانی برقرار بود.