مجله نمایش شماره 208
نقدی بر پایان نقد
ژانر انتقادی و اینترنت
ماهالی سولجی ـ گال // مهرنوش نصوری
بعضیها از این میترسند که در دوران نوشتههای آنلاین، دیگر شکلهای نوشتن کاهش پیدا کند. رسانههای آنلاین بسیار فراگیر و کمهزینه هستند و اگرچه جدا شدن عموم از انواع کلاسیک نقد، در نتیجه گسترش رسانههای آنلاین ممکن است سبب کاهش تاثیر سبک انتقادی در هنر و علم گردد، اما تغییر در نگرش نقد با بحث و گفتوگو بهصورت عمومی اهمیت خود را از دست نمیدهد زیرا اینترنت به جای از بین بردن چنین اشکال ارتباطی، آنها را دوباره تعیین میکند.
کاربران رسانههای آنلاین میتوانند تولیدکنندگان آن باشند و همگی با کمک هم قوانینی برای نوشتن و خواندن بهعنوان یک علاقه مشترک تعیین کنند. این فرایند ایجاد قوانین جدید، رسانههای پیشین را تغییر شکل میدهند اما تا قسمتی نیز وابسته به آنها باقی میمانند و بیشتر نقش منتقدانه را حفظ میکنند.
نقد یکی از سادهترین نوع نوشتههای مجادلهآمیز است. بهعنوان مثال: میتوان آن را یک نقد هنری، بازنگری آکادمیک و تجدید چاپ متون چاپ شده، محصولات هنری و سایر محصولات فکری نامید اما در واقع نقد یک تعهد برانگیزنده و احیاکنندهی ضروری است.
به این ترتیب، نقد یک تمرین اساسی از تقابل آزادانه دیدگاهها و مباحثه است و همانطور که از نامش پیداست، تمرینی برای آزادی دیدگاههای مخالف و ساختن استدلالها و اعتراضهای عمومی برای مخاطبین است و بهعنوان زمینهای برای گسترش اطلاعات و استدلالهای عمومی، نقش توزیع و گسترش اطلاعات اجتماعی را نیز برعهده دارد. در ادامه من با مثال بررسی میکنم که با کاهش چاپ نقد در رسانههای چاپی،نقد نقش اصلی و اجتماعی خود را از دست میدهد.
بدون داشتن درک ویژه از نقش قدرت نقد، انتشار آزادانه آن احتمالا نمیتواند کاری مهم تلقی گردد. از لحاظ تئوریهای اخلاقی، سیاسی و قانونی، اصل آزادی بیان بر پایه درک این مساله است که انتشار قانونی و آزادانه دانش، به نفع عموم است. این نفع عمومی به معنی الزام برای داشتن اشتراکگذاری و کسب دانش و همچنین محق دانستن بیان فردی است.
از لحاظ سیاسی این ایده در لحظات تاریخی مانند: اولین حذف قانونی سانسور در انگلستان در سال 1695، اعلامیه حقوق بشر بعد از انقلاب فرانسه در سال 1789، اولین اصلاحیه قانون اساسی آمریکا در سال 1792، و همچنین در تضمین قانونی موجهای بعدی در دوران انقلاب اروپا در سال 1848 در پروس، اتریش و مجارستان، انعکاس داشته است.
بیشتر مقررات ویژه به منظور حفظ استقلال اقتصادی و سیاسی آزادی بیان در کانالهای متفاوت در قرن بیستم اتفاق افتاد. بهعنوان مثال، در قانونی که قاضی هولمز در سال 1919 تصویب کرد، استفاده از آزادی بیان تا آنجایی که به خشونت فیزیکی نینجامد آزاد بود.
حتی به تازگی ویکی لیکس و رسوایی آژانس امنیت ملی آمریکا، خبر از معضلی مداوم درباره اینکه آیا عموم، حق داشتن همه اطلاعات را دارند و یا اطلاعات خاصی باید در انحصار دولت باشد میداد. در آینده اطلاعات انحصاری دولت درباره نگرانی عمومی، بر پایه این فرض که ممکن است در دسترس صاحبان قدرت قرار گیرد را رد کرد. بنابراین، موضوع نهایی این است که آیا کاهش فرمهای کلاسیک از نقد ممکن است سبب کاهش تاثیر نقد بهعنوان نگرش بنیانی عمومی گردد؟ در اینجا باید به دو موضوع رسیدگی کرد، اول مفاهیمی که جان میلتون و جان استوارت میل بهعنوان هدف از آزادی بیان برای هر عضو از جامعه سیاسی بیان کردند و دوم مفهومی که توماسهابز عنوان میکند: رد حکم قضاوت برای قدرتمندان: چه کسی آشکارا حق صحبت کردن و یا دانستن دارد؟
.
.
.
.
.
خوانندگان و علاقمندان محترم می توانند مطلب کامل این مقاله را از طریق مراجعه به سایت http://www.magiran.com دریافت و مطالعه فرمایند.