مجله نمایش شماره 208
هرجا خطر هست ناجی همان جاست
هرجا خطر هست ناجی همان جاست 2
426021070_115972_17812927035295577941
گفتوگو با دکتر حمیدرضا اردلان// مرجان سمندری
از یک دهه گذشته که استفاده از اینترنت در کشور ما فراگیر شد، حوزههای مختلفی همچون سیاست، اقتصاد، فرهنگ و... سعی در استفاده از این پدیده مدرن برای دستیابی به مقاصد خود کردند. تئاتر نیز از این قاعده مستثنا نبوده است و در سراسر جهان میلیونها سایت اینترنتی سعی در معرفی این هنر به علاقهمندان آن کردهاند. در واقع از این پدیده مدرن میتوان در جذب مخاطب و رونق بخشیدن به اقتصاد تئاتر، معرفی گروهها و هنرمندان فعال کشورها، ایجاد ارتباط موثر و فعال بین گروههای مختلف تئاتر در سراسر جهان، معرفی گونههای تئاتری سنتی و مدرن در هر کشور، تبادل اطلاعات علمی و روز تئاتر جهان، ایجاد زمینه حضور گروههای تئاتری در دیگر کشورها و انتشار اخبار تئاتری هر کشور استفاده کرد. با توجه به این مقدمه، این سوال پیش میآید که اینترنت به عنوان یک تکنولوژی مدرن و قابل دسترس در تئاتر امروز ایران چه جایگاهی دارد؟
با توجه به اینکه این روزها استفاده از اینترنت و فضاهای مجازی در جامعه رواج یافته است، به اعتقاد شما چگونه میتوان از این فضا برای رشد و ارتقاء هرچه بهتر تئاتر استفاده کرد؟
اجازه بدهید مسئله را با مروری از گذشته تاکنون مورد بررسی قرار دهیم؛ از زمانی که در جوامع تقسیم کار صورت گرفت، نحوه تلقی نوینى در جهان باستان ایجاد شد. قبل از این تقسیم کار، نسبت بشر با هستى بیواسطه بود. به این مفهوم که انسان در هستی حضورداشت و خودِ هستی بود. بشر از هستی بیرون آمد و از بیرون به هستی نگاه کرد و اشیاء را منتزع از یکدیگر یافت. خاک، گیاه و جانوران، خیال و عقل را جایگزین حضور شاعرانه و آن بیواسطگى کرد. موضوع هویت از همین جا آغاز شد و امور تفکیک شد. انسان به خود نوینش نگاه کرد و متوجه شد چه کسی جوان است، چه کسی پیر. جنسیت را فهمید و متوجه شد چه کسی قدرت فیزیکی بیشتر و چه کسی قدرت فیزیکی کمتری دارد. چه کسی عقل بیشتری را میزان قرار میدهد و راه و روش میفهمد. و چه کسى نوستالژى گذشته را دارد و زبان را به شعر میبرد. در واقع تقسیم اجزاء در هستی توسط انسان به وجود آمد. آن کسی که قویتر شد یک جا و جغرافیا یافت و آن کسی که پیرتر بود جا و جغرافیای دیگر.
تا پیش از آن چنین چیزی وجود نداشت؟
تا پیش از این، بشر ادراکی از تقسیم کار نداشت. اگر برای شکار میرفت این هستی بود که توسط انسان به شکار میرفت. اما این تقسیم کار که از آن صحبت میکنم، برگرفته از جدایی انسان از هستى است که انسانها را در کثرت کار میگذارد، کسی گدا و دیگری پادشاه میشود. کسى چوپان و آن دیگرى گوسفند و رمه. این چرخه ادامه دارد و این تقسیم کار منسجم و طبقاتی در دورههای بعد، ادامه پیدا کرد تا به روزگارى که الان ما هستیم و به « اینجایى» که «آنجا» نیست رسیدهایم