مجله نمایش شماره 208
نقد نمایش هدا گابلر در تئاتر ملی
آزار بارسقیان
پیرو مطلب «نقد در بریتانیا: پایان راه؟» بد ندیدم که به یکی از سایتهایی که نویسندهی آن متن ارجاع داده بود مراجعه و نقدی اینترنتی انتخاب کنم. سایت «نقزنان تئاتر وست اند» یکی از موارد جذابی بود که میشد به آن ارجاع کرد. نقدی که میخوانید یکی از آخرین نقدهایی است که روی این سایت به آدرس westendwhingers.wordpress.com قرار داده شده است. این سایت دو نویسنده دارد. اندرو و فیل هر دو نام مستعار هستند.
جمعه نهم دسامبر 2016
چند هفتهی قبل در نورترن لاین وقتی فیل در مترو بود متوجه شد زنی که کنارش نشسته، مشغول خواندن یک متن است. متنی که در آن زیر نام «خام الوستد» خط کشیده شده است. او حدس زد این متن برای اجرای نمایش هدا گابلر در تئاتر ملی است که تازگی دیده است و بعد کمی در اینترنت گشت و متوجه شد آن زنی که دیده، شینیدا متیو، بازیگر آن نمایش است.
احتمالاً فیل اگر این را میدانست متن او را پاره پاره میکرد تا متیو مجبور شود دوباره متنش را از نو بخواند و یادداشتهایش را سر هم کند. شاید اینگونه میتوانست نقشش را بهتر بازی کند و بیشتر آن را درک کند. برای روشن شدن این موضوع، باید توضیحاتی بدهم که باعث لو رفتن داستان میشود. البته باید بگویم اگر روت ولیسون (که نقش هدا را بازی میکرد) کنار دستش بود حتماً متنش را آتش میزد.
این نگاه ایوون هو (کارگردان بلژیکی) به نمایشنامهی هنریک ایبسن است. با آنکه اولین کاری بود که فیل از ون هو میدید، ولی او کارگردان با سابقهای بود. فیل پیش از دیدن نمایش، فرض را بر این گذاشته بود که در فضایی معاصر کار شود و بازیگرانی در کار باشند که گاهی پابرهنه در صحنه میگردند. عین همین هم شد. آندرو که از پابرهنگی هم روی صحنه هم بیرون صحنه فرار میکرد، حریف این کار نشد. احتمالاً برایش خوب بود.
فیل سعیکرد بازیگر دیگری که در این نقش دیده بود را هم به یاد آورد. یادش آمد اولین هدا گابلری که دیده «جنت سوزمن» در دههی هفتاد بوده است. همچنین ژولیت استیونسون را بیست و هفت سال قبل در همین تئاتر ملی و شرایدن اسمیت را در تئاتر ویس همین چهار سال پیش به روی صحنه دیده بود. اما باز هم دنبال فهرست بازیگران مشهوری گشت که این نقش را بازی کردهاند و بین آنها رزاموند پایک را پیدا کرد. فیل او را شش سال در تئاتر ریچموند در همین نقش دیده بود و از این موضوع هیچ خاطرهای نداشت. همین هم نشان میدهد که پایک چقدر ماندگار در این نقش بازی کرده بود که در خاطرهی فیل نمانده بود!
سایت تئاتر ملی در تبلیغ این نمایش نوشت «تازه ازدواج کرده، هیچی نشده خسته شده. هدا میخواهد آزاد شود...» شکی هم نیست، کافی است به خانهای که در نمایش ساخته بودند نگاهی میکردید، خانهای با دیوارهای گچی خالی، چندتایی اثاثیه و جا دستمالی. خانهای که او با شوهر تازهاش جورج تسمان (با بازی کایلی وسلر) در آن زندگی میکنند.
تسمان استاد دانشگاه است ولی به اندازهی نویسندهی الایرت لاوبورگ (با بازی چاکودی ایووجی) دانشگاهی نیست. هدا در نوع خودش موجودی است اهل اذیت کردن و موقعیتی برای تغییر سفارش ادبی را از دست نمیدهد، این کار را هم با دخالت در زندگی لاوبورگ و همکلاسی قدیمیاش یعنی تئا الوستد میکند. تماشای اینکه بازیگران در این اسباب اثاثیه راحت بودند و کمی ابزار را خودشان جابهجا میکردند خوب بود. متهی بدون سیم در نمایش برای این استفاده میشد که پنجرهی متحرک رو به بیرون بسته شود. در ورودی آیفون تصویری داشت و در حرکتی که ممکن بود زنی اهل تزیینات گل را وحشت زده بکند، هدا از ماشین منگهزن صنعتی استفاده میکرد تا گلهای مصنوعی را روی دیوار بزند. (که در اجرایی که ما دیدیم ـ اجراهای اولیه کار ـ نتوانست این کار را بکند) قاضی براک (با بازی راف اسپال) و تسمان شلوار شیک و خوبی پوشیده بودند.
این صحنهی به روز شده خوب جواب میداد البته اگر....