در حال بارگذاری ...
...

شماره 209 مجله نمایش

نقد نمایش: هیاهوی بسیار برای هیچ

نویسنده: ویلیام شکسپیر کارگردان: شایان قنادزاده همایون علی‌آبادی

هیاهوی بسیار برای هیچ

 

در برخورد با متون کلاسیک ادبیات نمایشی جهان، دو نگاه وجود که دارد البته هر دوی این نگره‌ها از تئاتر مدرن منشا و الهام می‌گیرند: اول نگاه وفادارانه به اجراها و دوم نگاه معاصر و امروزین به آن‌ها.

صحنه نمایش، موزه نیست که در آن طابق‌النعل‌به‌النعل شکسپیر بر صحنه آورند. موزه جایگاه ماموت‌ها و شجره‌های طیبه نویسندگان است. عصر مدرن به ما آموخته که زیبایی و وفاداری به متون قدیمی باید امروزی، این جایی و اکنونی باشد. در سال‌های پیشین در شیراز هملتی را به روایت آزاد دیدم با عنوان «هملت در زیرزمین» که این کار فقط با «روزنکرانتس» و «گیلدستر» دو تن از یاران شاهزاده دانمارکی سر و کار داشت. یاد اجرای دیگری از شکسپیر افتادم. کارگردان مبنای کارش را بر شخصیت «یاگو» استوار کرده بود و کاری به شخصیت «اتللو» نداشت یا لورنس اولیویه در اجرایش فقط در راستای لزوم هستن و زیستن یک دانشجوی فلسفه، «هملت» را پاس داشته بود. باید هم این‌گونه باشد. ما نباید اصول تئاتر مدرن را فدای موزه‌ها و قبرستان‌ها کنیم.

به یاد دارم در سال 56 گروهی به نام «پراسپکت» اجرایی از هملت در صحنه تئاتر شهر در متن جشنواره هنری/ ادبی بریتانیا بر صحنه آورد که به شدت تاریخ تئاتری، کلاسیک و در یک کلام رنسانسی بود؛ من نوشتم که «هملت منهای نگرش ویژه‌اش». آری کارگردان گروه پراسپکت در نهایت یک عتیقه را اجرا کرد. همه چیز سر جای خود، نقش اصول تئاتر «گلوب» به قاعده بود. طراحی لباس، نور، چهره‌پردازی و در کل برداشت کارگردان کاملا مدرسه‌ای (اسکولاستیک) و کلاس درسی بود. (اما مخاطب هملت) این گروه انگلیسی به کدامین برداشت رسید؟ مگر صحنه نمایش جای اتودهای تاریخی است؟ مگر تئاتر باید وفاداری را به زیبایی قرون‌وسطایی ببازد و برود؟ هر چه هست عصر مدرن دیگر بهترین نوع وفاداری را خوب خیانت‌کردن می‌داند و بس. در آثار کلاسیک و آرکائیک تئاتر که بر ستیغ و جایگاه و چکاد (آدم و عالم) ایستاده‌اند، به قول دکتر یونگ نباید در پی مهندسی ژنتیک و سلطه و سلطنت شجره خبیثه، که باید در پی امروزین‌کردن استیلیزاسیون و در یک کلام موقع و موضع‌گیری کارگردان بود وگرنه تحصیل حاصل است. از کل آثار شکسپیر اعم از غزلیات و شعرهای سپیدش، کارگردانانی مانند «پیتر اشتاین» یا «استر هلر» فقط با تعدادی از کاراکترهای شکسپیر سر و کار دارند. آن‌ها را پرچین خیال مان رام و آرام بر نور صحنه نشاند وگرنه آثار چند ساعته کلاسیک برای تماشاگر درگیر و گرفتار امروزه روز هیچ ندارد مگر اتلاف و اسقاط وقت و مجال و زمان. در موزه چه خبر است؟ به قول برشت کپسول زمان را در یک قوطی می‌نشانند و از هر چهار جهت به غروب قاب‌ها و تالاب‌ها می‌نگرند. که چی؟ چه اتفاق و رویکردی باید رخ بدهد؟ این جاست که به قول شکسپیر می‌رسیم: بهترین نوع وفاداری به آثار شکسپیر ـ از چرایی تعاریف سخن نگوییم ـ آثار کلاسیک، خوب خیانت کردن به آنها است. به یاد دارم که در میزگردی قبل از انقلاب یکی از مترجمان طراز اول آثار شکسپیر به رخت و ریخت فارسی می‌گفت: آثار این استاد مسلم و گرانسنگ را باید زیبا اجرا کرد. وفادار هم نبود، مانع و رادعی ندارد. اگر زیبا باشد وفادار نیست و اگر وفادار باشد زیبا نیست. باب بحث درباره این موضوع هماره مفتوح است اما به یاد بیاوریم این سخن را که گفت بعد از شکسپیر هرچه از تاریخ و درام تاریخی و اساطیری نوشته شده آشغال است. شکسپیر، زبان فصیح و گویا و بلیغ تئاتر جهان است. سفره‌ای است، نعمتی است تا هر کارگردانی بیاید و بنا به وسع و دانش خود چیزی از آن بردارد؛ ره توشه‌ای، زاد راهی. چیزی. بکت آیا برشت را هم مزخرف می‌خواند؟ اگرچه شاید بسیاری از آثار برشت واقعا مزخرف باشد: «ترس و نکبت رایش سوم» یکی از آن‌ها. و فراوان تا بخواهید الی ماشاءالله. اما شکسپیر چه؟ از زیرزمین تا سرزمین شایان قنادزاده در اثر «هیاهوی بسیار برای هیچ» هرچه هست مدرنیسم است و زیبایی و وفای به عهد. در هر حال در نمایش مورد بحث، کارگردان به شدت اسیر و وابسته عصر مدرن است. و این خوش است. از سیگار برگ و کراوات تا گیتار فلامینگو. از دیالوگه‌کردن متون حال تا نقد حال، هرچه هست حال مهر است. برداشت امروزین است و کارگردان در این مهم بی‌گمان سخت کوشیده و صد البته که توفیق و کامیابی رفیق راهش است. ...

.

.

.

.

.

.

.

خوانندگان و علاقمندان محترم می توانند مطلب کامل این مقاله را از طریق مراجعه به سایت www.magiran.com دریافت و مطالعه فرمایند.
 

[i] ـ عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران