سخن سردبیر شماره 215
منتقد روی صحنه تئاتر
مهدی نصیری- وظیفه منتقد تئاتر چیست؟ منتقد تئاتر چه ماهیتی دارد؟ آیا میتواند روی صحنه و در بخشی از پروسه اجرا وجود داشته باشد یا کاملاً جدا از صحنه و اجراست؟ کاری که منتقد انجام میدهد از قبل تمرین شده است؟ آیا صدای منتقد، صدایی است که از بالا میآید و حقیقت را توسعه میبخشد؟ در برخی از مطالعات اجرایی و جریانهای معاصر تئاتر به عنوان مثال در نظریات اریکا فریشر لیشه۱ و برخی از دیگر تئوریهای تئاتر، اجرا تنها فرآیندی از پیش تمرین شده برای صحنه نیست؛ هر چند پدیده اجرا به روی صحنه آوردن نامیده میشود که در فرانسه به آن میزانسن و در آلمان به آن اینسوزیونگ میگویند. مفهوم اجرا به اتفاقات یا ایدهای در تئاتر گفته میشود که بر روی صحنه شکل نمیگیرد، بلکه از دل صحنه به عنوان عینیتی ثابت و پایدار، پرانرژی، احساسی، ذهنی و روحی که بین تماشاگران و بازیگران در تبادل است، به وجود میآید. هیچ عنصر هنری به غیر از یک سری اتفاقات گذرا، روان، قابل تغییر و حساس به حسهای فیزیکی و دیگر حسها در اجرا وجود ند
وظیفه منتقد تئاتر چیست؟ منتقد تئاتر چه ماهیتی دارد؟ آیا میتواند روی صحنه و در بخشی از پروسه اجرا وجود داشته باشد یا کاملاً جدا از صحنه و اجراست؟ کاری که منتقد انجام میدهد از قبل تمرین شده است؟ آیا صدای منتقد، صدایی است که از بالا میآید و حقیقت را توسعه میبخشد؟
در برخی از مطالعات اجرایی و جریانهای معاصر تئاتر به عنوان مثال در نظریات اریکا فریشر لیشه1 و برخی از دیگر تئوریهای تئاتر، اجرا تنها فرآیندی از پیش تمرین شده برای صحنه نیست؛ هر چند پدیده اجرا به روی صحنه آوردن نامیده میشود که در فرانسه به آن میزانسن و در آلمان به آن اینسوزیونگ میگویند. مفهوم اجرا به اتفاقات یا ایدهای در تئاتر گفته میشود که بر روی صحنه شکل نمیگیرد، بلکه از دل صحنه به عنوان عینیتی ثابت و پایدار، پرانرژی، احساسی، ذهنی و روحی که بین تماشاگران و بازیگران در تبادل است، به وجود میآید. هیچ عنصر هنری به غیر از یک سری اتفاقات گذرا، روان، قابل تغییر و حساس به حسهای فیزیکی و دیگر حسها در اجرا وجود ندارد. اجرا درست در همان لحظهای که به پایان میرسد، ناپدید میشود و تنها ردپایی از حضور گذشتهاش برجای میماند. از دیدگاه علمی، تماشاگر فقط کسی نیست که اجرا را میبیند، بلکه به نوعی میتواند همکار نویسنده نیز باشد.
نوشتن نقد به صورت مکتوب، تجزیه و تحلیل و ارزیابی جریانهای تئاتری، واکنش نشان دادن به رویدادها و اتفاقاتی که به طور مستقیم و غیرمستقیم کیفیت تئاتر را تحت تاثیر قرار میدهند، نظریهپردازی و کشف و شناخت حوزههای مرتبط با تئاتر و... همه و همه میتوانند بخشی از فعالیتهای منتقد تئاتر باشند. در کنار اینها نقد حضوری که مدتهاست به صورت تقریباً حرفهای در ایران برگزار میشود شیوهای متفاوت و مستقیم از نقد است که منتقد، گروه اجرایی و هنرمندان و تولید کنندگان تئاتر را در کنار هم قرار میدهد. نقد حضوری تئاتر در واقع یک فعالیت هنری جدا از رویدادهای صحنه و در عین حال پیوسته و در ادامه این رویداد هنری است.
اما با توجه به همه اینها درباره منتقد چه میتوانیم بگوییم؟ آیا موقعیت او از منظری که به آن پرداختیم تغییر میکند؟ به نظر میرسد که این چنین باشد. اما در عین حال اگر منتقد قرار است که مانند سایر تماشاگران باشد و تجربهای منحصر به فرد از نشانههای زیبا را به جای درک کردن (خواندن، تفسیرکردن و...) تجربه کند، پس این موقعیت، وظیفه اصلی او که نقدکردن تئاتر است را تحت تاثیر قرار میدهد. آیا وظیفه منتقد، تفسیر و ارزیابی قطعات نمایشی و یا توضیح یک تجربه در مورد یک رویداد خاص است؟
از این منظر میتوان نقد حضوری یا شفاهی را که در جهان خیلی کمتر و عمدتاً توسط حرفهایهای تئاتر اتفاق میافتد مورد پرسش قرارداد. از دیدگاه اریکا فیشر لیشه، این نوع از نقد برای تحقیق درباره تئاتر و اجرا و برای تاریخ شناسی تئاتر بسیار مهمتر از نقد کلاسیک است. اگر فرض کنیم که اجرا تقسیم تجربیات است پس هر اتفاقی که در اینجا و اکنون به وجود آید و هر دیدگاه فکر شده و تجزیه و تحلیل شدهای که در این پروسه به صورت اجرا درآید و بتواند برای تحقیقات بیشتر مورد استفاده قرار گیرد، چیزی است که میتواند این تجربه را از موقعیت انجامدهنده کار توصیف نموده و تحلیل کند. اما اگر این تعریف برای محققان تئاتر صدق کند آیا برای انتظارات تماشاگران نیز چنین است؟ آیا آنها نیز در تجربه کردن تئاتر به جای یک مفسر و یا قاضی تنها به یک همراه آگاه نیازمند هستند؟
تجربه حضور فیزیکی تنها اساس برای توصیف، تشریح و تجزیه وتحلیل در نقد نیست، بلکه اساس واقعی میتواند ماهیت رسانهای نقد باشد. به عبارت دیگر مفهوم حضور خود منتقد را میتوان بخشی از حرفه نقد دانست. منظور شیوهای (نقد شفاهی) در این حرفه است که هر چند جدید نیست (ژرژ بنو2 و ژوان ریستیک3 چند دهه قبل به بحث در این رابطه پرداختهاند) اما هنوز هم در جهان نادر است.
اگرچه اولین برداشت از نقد شفاهی، نقدی اتفاقی، بداهه و خودجوش است اما در عین حال این نوع نقد میتواند شکل مشخصی نیز داشته باشد. شکل و ماهیت نقد شفاهی (حضوری) میتواند به صورت بحثهای عمومی بعد از اجرا، همراه با منتقدانی که در حضور تماشاگرانی که در سالن ماندهاند و با حضور هنرمندان بر روی صحنه اتفاق بیافتد. بدین گونه است که نقد به صورت واقعی به اجرا تجسم میبخشد. آیا این نوع نقد در مقایسه با نقد کلاسیک مزیتها و مضرراتی دارد؟ ممکن است در این شیوه برخی از افراد زمان کافی برای تفکر دوباره و یا تصحیح و تحلیل خود (مانند آنچه در زمان نوشتن میتوانند) نداشته باشند. واکنش احساسی آنها بعضی اوقات کاملا واضح است. واقعیت این است که تحلیل و ارزیابیشان بر امنیت، قدرت و عینیت جایگاه آنها دلالت ندارد. در نقد شفاهی هرکسی به سرعت میتواند منتقد را نقد کند و یا به بحث او پاسخ دهد. آیا این امکانات میتواند نقد را آسیب پذیر کند؟ و آیا برعکس این امکانات میتوانند تاثیر نقد را بر شنوندگان نقد بیشتر کنند. آیا این فشار و استرسی که به فرد وارد میشود و تاثیرپذیری افکارش را بیشتر میکند کافیست تا کاربردهای واقعی نقد حضوری را زیر سوال ببرد؟ آیا این میتواند گزینهای پایدار برای نقد تئاتر در شرایط و جوامعی که در آنها نقد بهوسیله قوانین بازار و یا انواع دیگر سانسور و یا سرکوب میگردد باشد؟
با وجود همه پرسشها درباره نقد حضوری و ویژگیهای آن، این شیوه از نقد نزدیک به سه دهه است که در تئاتر ایران رواج دارد و در دورههایی توانسته به یکی از جدیترین رویدادهای انتقادی در تئاتر تبدیل شود. جریانی که حفظ و استمرار و پیوستگی انجام آن مسلما به از میان برداشتن کاستیها و دستیابی به کیفیت مفید و موثرتری از نقد در فضای هنری منجر خواهد شد. نقد حضوری تئاتر پدیدهای زنده و پویاست که از تولید هنری و میل به گفتوگو درباره هنر آغاز میشود و در ادامه جریان تولید و عرضه به نقادی و ارزیابی منتهی میشود.