معرفی یک نمایشنامه نویس
آرتور کوپیت
آرتور کوپیت (1999ـ1937 میلادی)
منصور خلج
به مناسبت بیستمین سال خاموشی آرتور کوپیت نمایشنامهنویس
آرتورلی کوپیت نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس آمریکایی در دهم ماه مه 1937 در نیویورک به دنیا آمد. پدرش در کار فروش جواهر بود. کوپیت بعد از پایان دورهی دبیرستان در سال 1955 وارد دانشگاه هاروارد شد و در رشته مهندسی فیزیک به تحصیل پرداخت. طی سالهای دانشجویی، کوپیت که عاشق تئاتر بود به عضویت گروه تئاتر دانشگاه درآمد. او تا سال 1959 که فارغالتحصیل شد چند نمایشنامه تک پردهای نوشت و آنها را با گروه دانشگاه به صحنه برد و دو جایزه کارگاه دانشگاهی را نصیب خود ساخت. اما با انتشار نمایشنامه «اوه پدر، پدر بیچاره، مامان تو را در گنجه آویزان کرده و من خیلی دلم گرفته» بهعنوان نمایشنامهنویسی خلاق معرفی شد بهخصوص پس از اجرای این اثر در لندن و نیویورک در سال 1962 درهای شهرت به رویش گشوده شد.
نخستین قضاوتی که درباره او شد حاکی از آن بود که کوپیت ادامهدهنده نمایشنامهنویسان پوچگرا همچون ساموئل بکت و اوژن یونسکو است، اما آثار بعدی این نویسنده خط بطلانی بود بر این داوری. در سال 1968 کوپیت با لسلی آن گریس ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند بود.
نمایشنامه «سرخپوستها» اثر بعدی کوپیت، در حال و هوایی متفاوت با کار قبلی او، به مسئله نسلکشی سرخپوستان در آمریکا میپردازد و بازتابهای منتقدانه این روش دولتمردان را به شدت محکوم میکند. این اثر بهعنوان بهترین نمایشنامه 1970 برگزیده شد و در تئاتر سلطنتی شکسپیر در لندن به صحنه رفت نمایشنامه «بالها» در سال 1978 با نگرشی نو در حقیقت یک تکگویی (منولوگ) بلند از کشمکشهای درونی یک زن است که در پرداخت شخصیتی آن، با زنی شکستخورده و زندگی ویرانشدهاش روبهرو میشویم که در نهایت معلول شرایط اجتماعی است. طی همین دوران کوپیت تدریس نمایشنامهنویسی را در چند دانشگاه از جمله دانشگاه نیوانگلند، دانشگاه کلمبیا و هاروارد آغاز کرد.
نمایشنامه «نه» اثر بعدی کوپیت در سال 1982 اثریست موزیکال که تحتتأثیر فیلم سینمایی هشت و نیم اثر فدریکو فلینی کارگردان ایتالیایی است. در این اثر کوپیت بحران روحی یک نویسنده را حین خلق اثری جدید همراه با کشمکشهای درونی او با زندگی خانوادگی و شخصیتهای موردنظرش بازگو میکند.
از آنجا که نمایشنامههای کوپیت برای تبدیل به فیلمنامه بستری مناسب دارند، فیلم موزیکال نُه براساس نمایشنامه کوپیت به کارگردانی راب مارشال در سال 2009 ساخته شد. همچنین فیلم اُه، پدر، براساس نخستین نمایشنامهاش توسط راسالیند راسل و جانانات وینترز و فیلم بوفالوبیل به کارگردانی رابرت آلتمن براساس نمایشنامه سرخپوستها تولید شد.
نمایشنامه «کمک واقعی به سختی پیدا میشه» اثر دیگر کوپیت در سال 1982 نگاشته شد و متعاقب آن نمایشنامه «آخر دنیا با پیگیری جلسات بحث» حاصل کار سال 1983 است. کوپیت در این اثر مسئلهی رقابت تسلیحاتی دولتمردان را به چالش کشیده و اثرات ویرانگر این ماراتن وحشتناک برای دستیابی به بمبهایی که در نهایت امنیت زیست انسانی را تهدید میکند را آشکار میسازد.
در سال 1991 کوپیت نمایشنامه «جاده نیروانا» را نوشت و نمایشنامه «موفقیت» را هم در همین سال همراه مجموعه نمایشنامههای تکپردهای خود توسط انتشارات اگو روانه بازار کتاب کرد: نمایشنامههایی چون «بازجویی نیک» ، «قهرمان»، «فتح اورست» و «از میان پنجرههای باز برایم آواز بخوان» .
نمایشنامه «توهم» در سال 1992 نوشته شد، این اثر اقتباسی موزیکال از توهم اپرا اثر گاستون لروکس است. کوپیت در سال 2000 نمایشنامه «چون او میتواند» را نوشت، نمایشنامه «کشف آمریکا» اثر دیگر این نویسنده است که براساس خاطرات یک جهانگرد اسپانیایی تنظیمشده و اثری جذاب و ماجراجویانه است. از نمایشنامههای دیگر کوپیت میتوان از «رموز ثروتمندان»، «نور پاییزی»، «علاجناپذیرها» و «روزی که ابلیس برای تنیسبازی بیرون آمد» نام برد.
نمایشنامه اخیر بهگفته خود کوپیت مدخل ورود به آثار بعدیاش محسوب میشود که با نگاهی آمیخته به طنز مسئله بیم و هراس انسانها را در برخورد با هجوم بیگانگان بازگو میکند و برخلاف عنوان نمایشنامه، معنای پر احساسی در زیر متن اثر موجود است. مضمون نمایش به اختصار چنین است: پنج نفر از اعضای یک باشگاه ثروتمند یهودی در اطاق نگهداری کودکان این باشگاه جمع شدهاند و بحثشان بر سر این است که چطور از دست هجده زن بازیکن تنیس که به زمین بازی رخنه کردهاند خلاص شوند. اینطور به نظر میرسد که اعضای باشگاه یا هرزه یا بیادباند و محتاج یک پیشخدمت انگلیسی متکبر و پر افادهاند که به آنها توهین کند و یا مورد توهین قرار داده شود.
هر دو پسر حاضر در نمایشنامه آرزو دارند تا پدرهایشان بمیرند و زمانی که دخترها بیادبی خود را با پرتابکردن توپهای تنیس نشان میدهند سقف ساختمان باشگاه فرو میریزد، ستونها متزلزل میشوند و در نهایت روشن میشود که کوپیت با این ترفند میخواهد تئاتردوستان را وادارکند تا نمایشنامهای سرشار از رازگشاییها، افشاگریها و حاضرجوابیهای نهفته در متن را دریابند. آرتور کوپیت با نگرشی طنزآمیز توأم با انتقاد از آداب و رسوم جامعه آمریکا در آثارش نشان داد نویسندهای هوشمند و ژرفاندیش است و نمایشنامههایش آینهی تمامنمای مشکلات اجتماعی جامعه معاصر آمریکا است.
او طی سالهای نویسندگی توانست جوایز متعددی بهدست آورد از جمله جایزه آکادمی آمریکا (1971) و جایزه CBS (1976).
منابع
- Arthur Kopit, Publish by Methuuen & Co Ltd, 1967
ـ بازجویی نیک و سه نمایشنامه دیگر، مترجم عاطفه پاکبازنیا، تهران، نشر افراز، 1390