مجله نمایش شماره 208
تحلیل متن (بخش هفتم)
نوشتهی دیمن کلی آراز بارسقیان
مایکل هالبرستام از پیدا کردن عنصر معلولکنندهی کار میگوید
وقتی کمپانی تئاتری کوچکی را در شیکاگو میگرداندم مایکل هالبرستام یکی از بزرگترین قهرمانهایم بود. او تشویقم میکرد که همیشه روی بازیگرانم سرمایهگذاری کنم چون این کار را سودمند میدانست. این فلسفه برای خود او بسیار پاسخگو بود، چرا که خودش طی بیست سال گذشته، تئاتر نویسندگان گلنسکو را ساخته بود. این گروه کارشان را از دل اتاقی پنجاهنفره در پشت کتابفروشیای شروع کردند که حالا تبدیل به ساختمان تئاتری چند میلیون دلاری شده است و ساختمانشان را آرشیتکت مشهور «جیان گانگ» طراحی کرده است. ایدهی او در عین سادگی بهترین چیزی است که میتواند ناکارایی چیزی در درون خودمان را رو کند، ناکاراییای که معمولاً برایم تکرار میشود. او میگوید: «بازیگری در یکی از صحنههایی که باید با شخصیت روبهرویش روبهرو میشد سعی میکرد بیشازحد احساساتی شود. به او گفتم «احساسات رو بذار کنار. نوشته رو مستقیم و سرراست بخون. بدون اینکه بخوای بابت چیزی که داری عذرخواهی کنی، حرفت رو راحت بزن». به من گفت: «پس چطوری نشون بدم این رابطه رابطهی خوبی بوده؟» من هم وقت گذاشتم تا به او نشان دهم بخشی از ماهیت نمایشی خوب این است که شخصیتهای نمایش بهندرت رفتاری کنند که نشان دهند روابطشان خوب است. اگر قرار بود نمایشها دربارهی قسمتهای کارای زندگی باشند، تئاتر تبدیل به قالبی کسلکننده و هنری غیر دراماتیک میشد. او هم صحنه را بدون حس شرمندگی و احساساتی شدن خواند و بهسرعت تنش دراماتیکی که میخواستیم به دست آمد. باید این را هم اضافه کنم که در اجرای نمایش بسیار خوب بازی کرد. اشتباهش این بود که سعی میکرد با شخصیت نمایش زیادی نزدیک شود و اینگونه درگیر این میشد که ایرادات شخصیتش را تصحیح کند.
تماشای کسی که دارد عمیقترین و شخصیترین ایرادات خودش را به شخص دیگری نشان میدهد بسیار حیرتانگیز است. حیرتانگیز است وقتی شما میبینید این فرد موضوعی را ابراز میکند که بهقدری در خویشتنش تنیده است که باعث شده نتواند آنها را ببیند و بدتر از آن نتواند ببیند این ایرادها باعث بروز و شاخ و برگ دادن به چه اعمال و گفتاری از خودش شده است.
پس وقتی دارید نمایشنامهای میخوانید، باید به دنبال علل معلولکنندهی داستان باشید و بعد تا حدودی بتوانید روز اول تمرین آن را به دیگران نشان دهید. باید درون این رفتار را بفهمید و قابلیت خودتان را هم بدانید تا نتوانید مورد قضاوت قرارش دهید.
معمولاً بازیگران و کارگردانانی را میبینیم که سعیدارند چیزی را نشان دهند که نتوانستهاند با اعمال و کنشهای شخصیتهای نمایش همراهش کنند. اینطور بازیگرها انگار دارند میگویند ببینید این آدمها چقدر افتضاح هستند! برای پیدا کردن واقعیت باید تقاطع خودمان و شخصیتهای معلول و ناکارایی را که قرار است در نمایش نشان دهیم پیدا کنیم تا بتوانیم آنها را روی صحنه به نمایش بگذاریم.
شما باید بتوانید موقعیتی بسازید که بتواند کشمکش و فعل و انفعالی باورپذیر را به نمایش بگذارد. اینگونه میتوانید به درون نمایش بروید. اگر نمایشها را شخصی نخوانید و راه خودتان را از دل متنها پیدا نکنید همانی را میسازید که اشتباه است، یعنی میگویید ببینید این آدمها خل هستند مگر نه؟ نمایشی که در بهترین حالت، فخر بیخودی خواهد فروخت و در بدترین حالت هم جاذبهای برای کسی نخواهد داشت». ...
.
.
.
.
خوانندگان و علاقمندان محترم می توانند مطلب کامل این مقاله را از طریق مراجعه به سایت www.magiran.com دریافت و مطالعه فرمایند.