مجله نمایش شماره 209
تحلیل متن (بخش هشتم)
دیمون کلی آراز بارسقیان
توضیح مترجم: این هشتمین قسمت از کتاب تحلیل نمایشنامه است که برایتان ترجمه میکنم. تا اینجا تقریباً نیمی از کتاب ترجمه شده و در اصل این آخرین بخش از فصل سوم کتاب است. کتاب فقط یک فصل دیگر دارد. فصلی که دربارهی تحلیل نمایشنامه بدون وجود متن است. مترجم دیگر به ترجمهی این متن برای مجله ادامه نمیدهد و این قول را میدهد که کتاب اصلی را تا بهار سال آینده آمادهی انتشار کند. هر چند در طول این هشت شماره، اندک عکسالعملی نسبت به این ترجمه ندید ولی تصمیمش برای انتشار کتاب چیزی است که روز اول ترجمه در نظر داشت. مترجم امیدوار است دربارهی کارگردانی نمایش، اندک چیزی بر دانش خوانندگان و علاقهمندان اضافه شده باشد. اندک دانشی که باعث شود مازادش نمایشهای بهتری باشند که روی صحنه میروند.
شنیدن زبان شخصیتها
شخصیت از چه زبانی برای ابراز خودش استفاده میکند؟ شخصیتها در استفادهی کلمات چطور از هم تفاوت پیدا میکنند؟ آیا تعمدی از زبانی خاص استفاده میکنند؟ آیا راحت و رها هستند؟ آیا از زبانی استعاری یا محکم و دقیق استفاده میکند؟ زبان انتزاعی میتواند نمایندهی این باشد که شخصیت مقاصدش را مخفی کرده است؟ آیا رسمی است یا غیررسمی؟ آیا از زبان قومیت خود بهره میبرند یا به زبان رسمی و رایج حرف میزنند؟ انتخاب زبان میتواند میزان تحصیلات و پسزمینهی اجتماعی و تاریخچه و مقصود شخصیت را نشان دهد؟
لی سیلورمن وقتی روی نمایش تازهای کار میکند، تمرکزش روی زبان است. او مدام الگوهای زبانی را دنبال میکند و بعد از نمایشنامهنویس این سؤالها را میپرسد: «این شخصیت حرفهایش در اصل پاراگرافهایی طولانی هستند. آیا به خاطر لافزن بودنش است؟ آیا به خاطر این است که میترسد کسی حرفش را قطع کند؟ آیا به خاطر این است که احساس عدم امنیت دارد؟ و وقتی نویسنده میگوید: خب شاید به خاطر این باشد یا نمیدانم بیا با هم مشکل را پیدا کنیم یا میگوید خدای من نمیدانستم چطوری باید این جمله را بنویسم، فکر میکنم این پرسشها بخشی از روند کارگردانی نمایش باشد».
وقتی شخصیتی از یک زبان به زبانی دیگر تغییر لحن میدهد میتوانیم آن را نشانه تغییر موقعیت یا تغییر مقصودش در نظر بگیریم. در اولین دیدار بلانش با خواهرش استلا او بسیار زبان معلمهای زبان انگلیسی را رعایت میکند. تقریباً خودش را پشت انتقادهایش از خواهرش مخفی میکند. او میگوید «من به این روشنایی بیرحم خیره نمیشوم!/ آهان نمیخوام ریاکاری کنم تصمیم دارم صادقانه نقدش کنم!/ فقط پو! فقط آقای ادگار آلن پو! میتونه براش خوب باشه!»
وقتی نسبت به از دست رفتن ملک بل ریوس احساساتی میشود و ترسی که ده سال پیش کشیده یادش میآید، سعی میکند زبانی سادهتر و احساساتیتر برای خودش انتخاب کند: «من من من تمام زجرا رو کشیدم با پوست و جونم! اون همه مرگ!/ تو حتی نمیتونی تصورش رو بکنی ولی من به چشم خود خود خودم دیدم!/ تو متهمم میکنی! بشین اونجا و نگام کن و فکر کن اونجا رو به امان خدا ول کردم! من اونجا رو ول کردم؟ تو کجا بودی؟ تو تخت کنار این یارو ـ لهستانی عزیزت؟»
در طول نمایشنامهی تراموایی به نام هوس، تنسی ویلیامز از زبان و کلمات برای تفکیک شخصیتها از هم استفاده میکند. بلانش خود دربارهی زبان منطقهی فرانسوی نیواورلند حرف میزند. وقتی میشنود همسایهی طبقهی بالایی به همسرش حرف بدی میزند میگوید: «باید این حرفش رو تو دفترم یادداشت کنم. هاها! دفتریادداشتم پر شده از اصطلاحات و تیکههایی که اینجا شنیدم».
بلانش هم به مانند هر هنرمند و محققی متوجه است که فرهنگ را کلمات و اصطلاحاتش است که میسازد.
تصویرکردن جناس کلمات ریشهی اصلی دیالوگ در تئاتر یونان است. اولین نمایشها همه منولوگهایی بودند که همسرایان به صورت جدا با آنها همراهی میکردند تا اینکه بالاخره اشیل بازیگر دوم را بر صحنه معرفی کرد. این باعث ایجاد اولین دیالوگ در تاریخ تئاتر غرب شد. یکی از انواع دیالوگها سوال و جواب است: یعنی جایی که دو شخصیت مدام از هم سوال و جواب میپرسند. سوال و جوابهایی تک خطی. ....
.
.
.
.
.
خوانندگان و علاقمندان محترم می توانند مطلب کامل این مقاله را از طریق مراجعه به سایت www.magiran.com دریافت و مطالعه فرمایند.