شماره 210-211 مجله نمایش
نقد نمایش ترن
نویسنده و کارگردان: حمیدرضا آذرنگ// سید جواد روشن
زمینی که آدم را فراموشکار میکند
شاید خیلیها در سالهای اخیر حمیدرضا آذرنگ را با بازیهای خوبش در سینما و تلویزیون بشناسند. ولی بیشک اهالی و علاقهمندان تئاتر با سالها حضور و فعالیت او در عرصهی تئاتر آشنا هستند و علاوه بر بازیگری، از او آثار زیادی در مقام نویسنده و کارگردان نیز دیدهاند. آثاری چون خیال روی خطوط موازی، این کدوم پنجشنبه است؟ ، رعنا، آخرین مروارید، روزی روزگاری آبادان، دو متر در دو متر جنگ، خنکای ختم خاطره و... . در کارهای نمایشی آذرنگ دلمشغولی زیادی به جنگ و مسائل مرتبط با آن دیده میشود. شاید دلیلش این است که وی به خاطر شغل پدرش تا 18 سالگی در اندیمشک زندگی کرده و جنگ ایران و عراق را از نزدیک و با تمام وجودش در جنوب ایران حس کرده است. «ترن» نیز اثری دیگر از آذرنگ در مورد جنگ و آدمهای مرتبط با آن است. اثری که سعی دارد نگاهی اجتماعی و البته انتقادی به جنگ و مسائل مرتبط با آن داشته باشد. همه چیز از دریچهی ذهن یک نویسنده تصویر میشود. قرار است تعدادی از شهدا که در تفحص پیدا شدهاند تشییع و در مکانی ویژه به خاک سپرده شوند. آوردن شهدا به شهر باعث روایت قصهی هر یک از آنها میشود. همچنین در این نمایش به مدیران و افرادی که از نام شهدا و برگزاری چنین مراسمی کاسبی میکنند نیز اشاره میشود.
نمایش «ترن» نوشتهی حمیدرضا آذرنگ برای اولین بار به کارگردانی نیما دهقان در سال 91 در سالن اصلی تئاتر شهر به روی صحنه رفت. اجرایی که با حواشی زیادی همراه بود . انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس که سفارش دهنده اولیه این اثر بود در نیمه راه از حمایت خود منصرف شد و حتی موانعی را نیز برای اجرای این اثر به وجود آورد ولی در نهایت این نمایش به روی صحنه رفت و مورد استقبال هم قرار گرفت. از آن اجرا بازیگرانی چون امیر جعفری، وحید آقاپور، مجید رحمتی و مهراوه شریفینیا در اجرای اخیر این نمایش به کارگردانی حمیدرضا آذرنگ نیز حضور دارند که البته فقط امیر جعفری همان نقش قبلی خود را بازی کرده است و دیگران در نقشهای جدید و متفاوتی حضور دارند. آذرنگ اجرای اخیر را باز تولید این اثر نمیداند بلکه آن را اثری مستقل و اجرایی مجدد از آن نمایشنامه میداند و تاکید دارد که در آن اجرا بخشهایی از نمایشنامه حذف شده بود که در اجرای اخیر متن به شکل کامل اجرا شده است. در اجرای دهقان یکی از اپیزودهایی که کلا حذف شد، اپیزود مربوط به فرزند شهیدی است که میخواهد از پدرش چند سوال بپرسد. این اپیزود را قرار بود شهرام حقیقتدوست، ساناز بیان و عباس امیری بازی کنند که با وجود تمرین، فرصت حضور در اجرا را پیدا نکردند ولی حالا این اپیزود با بازی بهرنگ علوی، آذین نظری و عباس امیری به روی صحنه رفته است. همچنین در آن اجرا قصهی شهیدی که میگوید این انگشت که در تابوت من است متعلق به من نیست و... نیز حذف شده بود. بیشک آذرنگ در تولید و اجرای نمایش «ترن» در سال 91 نیز بیتاثیر نبوده است ولی حالا نگاهی خواهیم داشت به اجرای خود او از این اثر.
نمایش با معرفی و توضیحات نویسنده ( با بازی نادر برهانی مرند) شروع میشود. غلامحسین تنها، نویسندهای است که با یک سوال طرح نمایش خود را آغاز میکند و در ادامه به دنبال پاسخ آن دست به خلق شخصیتهای نمایش و مرور زندگی هر یک از آنها میزند. «آیا زمین، آدم رو فراموشکار میکنه؟ یا این آدمها هستن که با گذشت زمان، خیلی چیزها رو، روی زمین، به فراموشی میسپارند؟» این سوال اساسی نویسنده است. نام خانوادگی نویسنده (تنها) میتواند خود تمثیلی باشد از تنهایی نویسنده در این مسیر. مسیری که ناهمواریها و بیملایمتیهای مختلفی خواهد داشت؛ شاید چیزی همانند اتفاقهایی که در راه تولید و اجرای این نمایش در سال 91 بر آذرنگ و گروه نیما دهقان گذشت. بر اساس متن در همان قدم اول یک قرارداد با مخاطب گذاشته میشود که آنچه میببیند یک نمایش و برگرفته از ذهن نویسنده است و نکتهی مهم در اینجا پاسخی است که نویسنده نیز خود به دنبال آن است. پس لازم نیست مخاطب از منظر رئالیسم، نمایش و اجرای آن را دنبال کند و مهم نیست که محل رخداد رویدادها کجاست و چقدر به لحاظ شکلی و بصری با واقعیت بیرونی تطبیق دارد. نویسنده در ذهنش با شهدا صحبت میکند، به چالش کشیده میشود و.... و با بازگشت هر یک از شهدا به زمین (به لحاظ جسمی) داستان هر یک شکل میگیرد و تصویر میشود. به عبارت دیگر حضور نویسنده باعث فاصلهگذاری است و همواره به تماشاگر یادآور میشود که او در حال دیدن یک نمایش است و با اینکه در کل اثر یک فضای احساسی بر مخاطب حاکم میشود و حتی میتوان تماشاگرانی با چشمان خیس را در سالن نمایش دید که دچار احساسات شدهاند ولی شکل اجرایی اثر بیشتر تاکید بر تعمق و تفکر دارد.
در طراحی صحنه (با طراحی رضا مهدیزاده) با فضایی انتزاعی روبهرو هستیم. فضایی که با ذهن نویسنده هماهنگی دارد. بخش زیادی از فضای صحنه با باکسهای چوبی به رنگ سفید پوشیده شده و در قسمت انتهای صحنه نیز چهارچوبهایی قرار دارد که در ابتدا هر یک از شهدا در یک فریم آن ـ همانند یک قاب عکس ـ قرار دارند. شهدا از قاب خارج میشوند و از فضای پلکانی مکعبها عبور میکنند و پایشان را به زمین میگذارند تا داستانشان را دنبال کنند. انگار که از قاب عکس خاطرههایی کنده میشوند تا به زندگیشان تجسم ببخشند. همچنین استفاده از باکسهای چوبی و چیدمان آنها به صحنه حجم میدهد که میتواند برای صحنه بزرگی چون تالار اصلی تئاتر شهر انتخاب مناسبی باشد. در چنین فضایی طراحی نور میتواند نقش مهمی داشته باشد و رضا حیدری نیز با ایجاد کنتراست و سایه ـ روشن و گاهی نیز استفاده از نورهای رنگی، کمک میکند تا رنگ سفید صحنه، جلوهی متفاوتی داشته باشد.
بیشک یکی از نقاط قوت کار موسیقی آن است. فرشاد فزونی در سالهای اخیر و با تکیه بر خلاقیت و هنرش، موسیقیهای خوبی را تولید و در ذهن مخاطبان به یادگار گذاشته است. او که در اجرای پیشین این نمایش نیز حضور داشته است، در طول اجرا و همراه با یک گیتار از کنار صحنه قطعات مختلفی را مینوازد و افکتهای صوتی را با دهانش تولید میکند. کار فرشاد فزونی یک موسیقی دراماتیک است که به خوبی بخشهای افکتیو و ملودیک آن با یکدیگر ادغام شدهاند و فضاسازی بسیار موثری را در اجرا رقم زده است. البته در این میان تلاش آیدین الفت نیز به عنوان طراح صدا موثر است. هر چند فضای سالن اصلی و بر هم خوردن آکوستیک آن اجازه نمیدهد تا طراحی صدا به خوبی خودش را نشان دهد. در این اجرا طراحی لباس نکته بارزی ندارد و افسانه صرفهجو در مقام طراح سعیکرده است بیشتر با استفاده از رنگهای تیره و مشکی، بازیگران را در فضای سفید صحنه برجستهتر کند.
[i] ـ عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران